سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/8/5
2:32 عصر

خانواده \یه حبه قند\ می تواند متلاشی نشود

بدست تقی سهیلی در دسته سید رضا میرکریمی، یه حبه قند، خانواده ایرانی، سینمای ایران، غرب گرایی

باسمه تعالی

میرکریمی آخرین فیلمش را به خانواده های ایرانی تقدیم کرده است؛ هدیه سینمای ایران به خانواده های ایرانی!

فیلم برای اینکه به نظر خودش یک خانواده ایرانی را نشان دهد خود را موظف کرده که آنها را در فضای سنتی خانه ای ایرانی گرد آورد؛ یعنی برای خود فضای خانه در شکل گیری هویت ایرانی خانواده، جایگاه مهمی قائل شده که البته دارد و در لفافه شاید می گوید این اجزای متفاوت فامیل، وقتی به خانه خودشان بروند احتمالاً جور دیگری زندگی خواهند کرد!

تاکید بر نقش خانه در شکل دهی به هویت خانواده البته قابل تقدیر است ولی به این ترتیب فیلم خودش را از درگیر کردن با مشکل تولید نمونه یک خانواده ایرانی که ناچار در آپارتمانی در شهری بزرگ زندگی می کند رها می سازد و آسوده و سرخوش در باغ انار خیال تماشاگر به بازی می پردازد.

ولی اما نکته مهم این است که خانواده میرکریمی در "یه حبه قند" حتی در همین شکل سنتی و شاعرانه اش، چگونه تصویر شده است؟

دختر کوچک خانواده که تا حدودی محور فیلم است، از همان لحظات ابتدایی دارد زبان انگلیسی یاد می گیرد و ژورنال لباس ملاحظه می نماید.

این صحنه ها یعنی داریم آماده می شویم که توانائی لازم برای وارد کردن مدل زندگی غربی ها را پیدا کنیم.

اصولاً خانواده میرکریمی در "یه حبه قند"، در حال دگردیسی تصویر می شود که تحولی به سمت غرب است زیرا به شدت متاثر از مظاهر تکنولوژیک دنیای جدید صورت می گرد.

مظاهر تکنولوژی غرب که البته گاهی از آنها گریزی نیست، اقتضائات خود را به خانواده "یه حبه قند" تحمیل می کنند؛ دامادی که با چت تصویری داخل اتاق عقد حضور دارد ولی زنها به راستی برایش کل می زنند و عروس خانم به راحتی، لب تاپ حاوی تصویر او را در کنار خویش در سفره عقد می پذیرد.

سرد شدن رابطه دختر خاله و پسر خاله به دلیل مشغول بودن پسر به کار با لب تاپش که با وجود بی تقصیر بودن، موجب دلخوری دختر می شود نمونه دیگری است که اثر فناوری های جدید را در ارتباطات خانوادگی به تصویر می کشد.

در "یه حبه قند"، آدم های سنتی فیلم هم کلاً قدرت مقاومت در برابر مسیر مدرنیزاسیون را ندارند؛ چنانکه دایی که مظهر این تیپ آدمها است نهایتاً به دلیل اصرار بر رفتارهای سنتی و غیرمعقول خود(پراندن قند درون دهان) جان خویش را می بازد و موجب دردسر عظیمی برای خانواده می شود.

از دایی پیر، سنتی و یکدنده که بگذریم، قاسم، نماد ویژه ای در این فیلم است. قاسم جوان است و به راستی با طراحی ظاهر او، نماد جوانان سنت گرا تصویر شده است.

دایی، آشکارا دلش می خواهد پسندیده(دختر کوچک خانواده و عروس فیلم) به عقد قاسم در بیاید ولی این خواست او ناکام می ماند و دختر را به جوان آمریکانشین همسایه می دهند که شکست کاملی برای دایی محسوب می شود ولی او ناچار به همراهی در این جریان است.

بهرحال قاسم را مرگ دایی به خانه می کشاند و به زودی دریابد که دختر را از دست داده و لذا از آن خانه می رود یعنی عملاً صحنه اصلی منازعه را ترک می کند. پسند اما او را رها نمی کند؛ نگران اوست؛ به او فکر می کند، حتی به دنبالش در کوچه ها هم می دود. اینها احتمالاً یعنی نسل تجددگرا دوست دارند جوانان سنتی مانده را با خود همراه کنند تا این قافله با کمترین ریزش به سر منزل تمدن غرب برسد حیف این جوان های زیبارو ولی غافل است که در ناآگاهی باقی بمانند و الا دختری که عقد کرده است چه مناسبتی با خواستگار قبلی اش دارد که اینطور برایش جوش بزند.

در پایان هم دختر درمی یابد که نه مردن دایی و نه رفتن قاسم مانع ادامه مسیر خوشحالی و شادکامی وی نخواهد شد و خلاصه زندگی را باید ادامه داد هر چند اگر مجبور باشیم 40 روز دیگر بله را داماد خارج نشین بگوئیم!

فیلم میرکریمی روحانی هم دارد طبق معمول، ولی روحانی اش طبق معمول نیست!

از طلبه زیر نور ماه که می خواست لباس عملگی دین خدا را بر تن کند و برود مخلصانه زحمت بکشد، تا آخوند یه حبد قند، فاصله قابل توجهی طی شده است که نباید از نظر دور بماند.

آخوند یه حبد قند در گفتمان "دلت پاک باشه" جای می گیرد. آخوند پاکی هم هست ولی خیلی آخوند نیست و این همان مسیر بلندی است که میرکریمی طی کرده است تا برای تصویر کردن یک آخوند خوب، او را شئون روحانیت خلع بکند.

اما شخصیت بسیار حساس این فیلم که توانست بر خلاف میل دایی، دختر خود را به عقد پسر خارج نشین در بیاورد و پیرمرد سنتی را در برابر تصمیم خود به تمکین وادارد مادر خانواده است، نماد زن ایرانی! این زن بود که مسیر غرب گرایی خانواده را تسهیل کرد، حتی توانست با اشاره چشم و ابرو، برادر سرسختش را در برابر مرد کراواتی خانواده داماد، به خضوع وادارد، خضوعی که پاسخ متقابل مرد کراواتی را هم در پی نداشت و معنای تلخی را می رساند.

با وجود این همه، خانواده، در "یه حبه قند" نسبتاً با شخصیت و مستحکم باقی مانده است و می توان امیدوار بود که اگر جبروت ظاهری غرب در چشمش بشکند بتواند مسیر اصلی خود را بیابد.

آری! غرب خواهد شکست و این صدایی که امروز از خیابان های آمریکا و انگلیس بلند شده است، شاید علامت یک طوفان سهمگین باشد که خانواده میرکریمی را در ادامه مسیرش دچار تردید کند.

خانواده های غربی در حال گریز از مرکز این تمدن متعفن هستند و روا نیست که یه حبه قند ماجرای سیرورت خانواده ها را به سمت غرب روایت کند.

اینها همه در کنار این موضوع که فیلم میرکریمی اصولاً قابل مقایسه با بسیاری از ساخته های سینمایی ایران چه به لحاظ مضمون و چه به لحاظ تکنیک نیست، باعث می شود فیلم، دیدنی از کار دربیاید.

کافی است یادمان بیاید اخیراً چه فیلم هایی دیده ایم تا مطمئن شویم که فیلم کریمی یک اتفاق ویژه است که نباید نسبت به آن بی تفاوت بود.

 


90/7/13
7:43 عصر

دو تا انتقاد هم ما به خاتون داشتیم

بدست تقی سهیلی در دسته ویژه نامه خاتون، روزنامه ایران، ویژه نامه جنگ اراده ها، دخترترشیده، لولگوی ویژه نامه

ویژه نامه خاتون که منتشر شد بلوای زیادی برپا شد و ما انتقاداتمان را نگه داشتیم تا در فرصت مناسبتری بگوئیم ولی طول کشید و در نتیجه مقادیری از انتقادات فراموشمان شد، مقادیری هم خودمان بی خیال شدیم و مقادیری هم خیلی در سانه ها تکرار شد، بهرحال آخر سر گفتم دو تا انتقادی که کمتر مطرح شده و منهم یادم مانده را مطرح کنم که جزء ساکتین نباشم. واقعیتش این است که به علت فضای هیاهو و جنجالی که پیرامون این مسئله حاکم شد، عده ای کلاً قائل به این شدند که این ویژه نامه اتفاقاً خیلی هم خوب است و چندان اشکالی ندارد!

البته بنده قصدم نقد تمام عیار ویژه نامه خاتون نیست؛ چرا که همه آن را نخواندم؛ دو تا نقد کوچولو دارم که مطرح می کنم.

لوگویی که صفحات ویژه نامه را مزین با آن کرده بودند چه منظوری داشت؟ لوگو شامل تصویر زنی است که به نظر می رسد مدل معشوقه های شاهان ایران است؛ البته تصویر حرم خانه این زن؛ چرا که گردن و بالای سینه اش برهنه است و چهره اش به شدت اغواگر تسیم شده است.

ما که متوجه نشدیم کارکرد دقیق این تصویر چیست که حتما هم بایستی در تمام ویژه نامه تکرار شود و پیامش دقیقاً چیست؟ به نظر چیز جالبی نمی رسد! دلدادگان خاتون اگر دور و بر هستند توضیح بدهند؛ روشن شویم!

در یکی از صفحات ویژه نامه، مطلب طنزی کار شده است به نام "تکمیل دین در 10 برداشت" در خصوص ارزش ازدواج، که حدیث شریف نبوی را دستمایه شوخی قرار داده است!(حتماً حدس می زنید کدام حدیث!)


به این مطلب نمی خواهم بپردازم؛ بلکه می خواهم اشاره ای داشته باشم به نویسنده آن، که آدرس وبلاگش در زیر مطلب درج شده است و او کسی نیست جز دخترترشیده! وبلاگ نویسی که در فتنه، با فتنه گران بود و برایشان زحمت می کشید و هر جا تقابلی میان جبهه فرهنگی انقلاب و جبهه منحرفین از انقلاب پیش می آید، ایشان سلاح در کف به میدان مقابله با حزب الله می آید و برای تشویق و تحسینش، دست اندرکاران ویژه نامه خاتون مطلبی را با ذکر منبع از او نقل می کنند.

مجدداً عرض می کنم، دلدادگان خاتون اگر دور و اطراف هستند توضیح بدهند چرا باید از یک حامی فتنه سبز که به لحاظ دیدگاه های فرهنگی، در جبهه مقابل ماست مطلب نقل شود؛ شاید شبهات رفع بشود! البته ما طبیعتاً یک حدس هایی می زنیم ولی بیان نمی کنیم که به تقوا نزدیک تر باشد!

اخیراً ویژه نامه دیگری در روزنامه ایران منتشر شده به نام جنگ اراده ها در مورد دفاع مقدس که جالب است یک مطلبی دارد به نام کیمیای انقلاب که توصیه می کنم ببینید.


90/7/1
4:46 عصر

زشت و زیبای سخنان متولی شاهچراغ(ع)

بدست تقی سهیلی در دسته دستغیب، شیراز، حرم سوم اهل بیت(ع)، شاهچراغ، کم کای مسئولین، سخنان ناپخته

بسمه تعالی

صحبت های حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی دستغیب متولی محترم حرم شاهچراغ(ع) در جمع خبرنگاران رسانه های فارس حاوی نکات قابل توجهی بود که برخی از آنها مثبت و برخی دیگر منفی بودند.

آقای دستغیب که به نظر می رسد از سوء مدیریت مسئولین عصبانی و ناراحت است به بیان وضعیت حرم مطهر احمدبن موسی(ع) پرداخت و در این بین به نکات جالبی اشاره کرد.

وی گفت" اگر تنها بخواهیم جمعیت شهر شیراز را بررسی کنیم درمی یابیم که در زمان احداث این حرم تاکنون، جمعیت شیراز حدود 20 برابر شده است اما فضایی به صحن حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) اضافه نشده است که این عدم توجه برخی مسوولان به این حرم را نشان می دهد."

متاسفانه اکثر مسوولان ما در استان فارس دلسوز مردم و زائران حرم مطهر احمدبن موسی(ع) نیستند و با این بی خیالی ها فقط فکر پر کردن جیب های خود هستند.

وی ادامه داد: "از همه مردم، خیران و دوستداران اهل بیت(ع) می خواهیم ما را در جلوگیری از این پروژه شیطانی به دست اجانب یاری کنند زیرا می خواهند بین الحرمین را بسازند و 600 مغازه اطراف حرم با فضای تجاری ایجاد کنند که با این کار راه برای برنامه های فرهنگی و مذهبی بسته می شود و ما از مسئولین می خواهیم که فکری به حال این مورد بکنند."

دستغیب افزود: ما برای توسعه حرم مطهر احمدبن موسی(ع) برنامه های فوق العاده داریم که طرح توسعه نیز آماده و مصوب شده است اما همه این ها در گرو همکاری مسوولان است که امیدواریم مسوولان استان فارس نیز مانند مردم ولایت مدار فارس، گام هایی در حد توان برای این حرم بردارند.

آقای دستغیب ادامه می دهد: "فارس و شیراز موقعیت فوق العاده ای از لحاظ جغرافیا و آب و خاک دارند طوری که بسیاری بزرگان بر این باورند که اگر کسی می خواهد اهل محبت شود باید در فارس زندگی کند زیرا محبت پروراست به همین دلیل همیشه مورد توجه خاندان اهل بیت(ع) بوده است."

آنهایی که با مسائل شیراز آشنا هستن می دانند که قضاوت آقای متولی، درباره کم کاری مدیران فارس در اهتمام به حرم نورانی حضرت احمدبن موسی(ع) چندان پرت نیست ولی حکم صادره از جانب وی مبنی بر اینکه مسئولین اکثراً به فکر پر کردن جیب های خود هستند، هم بیراه و هم زشت و غیرمسئولانه است.

تقاضای من به عنوان یک شهروند شیرازی از مدیران شاهچراغ به صورت مشخص این است که شفاف و صادقانه سخن بگویند. آیا واقعاً وجود بازارهای آشفته و شلوغ، نارواست؟ پس چرا در جنب حرم بازارچه مفصلی ساخته اید؟

آیا این بازار مال حرم هست یا نه اگر نیست اعلام کنید اگر هست خوب تعطیلش کنید. آیا فقط بقیه نباید دنبال بازار نزدیک حرم باشند یا شما هم نباید باشید؟

درباره اینکه واقعاً شما طرح کاشناسی و مشخصی برای توسعه حرم داشته باشید تردید جدی وجود دارد و با گفتن اینکه ما طرح فوق العاده داریم کار درست نمی شود. طرحتان واقعاً چیست؟ بیایید برایش تبلیغ کنید؛ ما هم تبلیغ می کنیم، اگر واقعاً چیزی هست؟

آقای متولی! مردم و مسئولین را دعوت به همکاری نموده اید تا به حرم اهل بیت(ع) خدمت کنند؛ من هم شما را دعوت می کنم تا اجازه دهید مردم به این حرم کمک کنند هر جوری که شایسته است و می توانند، نه هرجور که مطابق میل محدود شماست، نه فقط هر کس که شما می پسندید؛ مردم یعنی همه مردم عاشق اهل بیت(ع)

اشاره آقای دستغیب به خاک شیراز هم به نظر شاعرانه می آید؛ آنجا که می گوید: "بسیاری بزرگان بر این باورند که اگر کسی می خواهد اهل محبت شود باید در فارس زندگی کند زیرا محبت پروراست به همین دلیل همیشه مورد توجه خاندان اهل بیت(ع) بوده است." چه نیازی به گفتن این حرف های عجیب برای بیان اهمیت فارس هست؟ و کافی است تصور کنیم همین حرف ها را رحیم مشایی درباره ایران بزند آن وقت غوغایی خواهد شد!