سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/3/31
12:24 عصر

سئوالهایی به یاد تیرماه 84

بدست تقی سهیلی در دسته

باسمه تعالی

 

اواخر سال 83 مردم ایران به چه نقطه ای رسیده بودند؟

در ذهن مردم چه تحلیلی نسبت به جریانهای سیاسی وجود داشت؟

وضعیت عمومی مملکت و جایگاه بین المللی ایران چگونه بود؟

حرکت عمومی جمهوری اسلامی در مسیر آرمانهای انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میشد؟

آیا فرمایشات امام خمینی (ره) راهنمای عمل برنامه ریزان دولتی بود یا نظریه های مبتنی بر خدا انگاریِ انسان؟

آیا مردم نسبت به وضع زندگانی مسئولین رضایت داشتند و آنرا در شان مدیران جمهوری اسلامی می دانستند؟

آیا دغدغه های مدیران دولتی همان دغدغه های مردم بود؟

چه فاصله ای میان منویات و خواسته های اقشار مذهبی و متدین جامعه با مدیران دولتی وجود داشت؟

ارزیابی مردم از عملکرد اقتصادی دولتهای پس از امام خمینی (ره) چه بود؟

ارزیابی مردم از میزان صداقت مدیران دولتی چه بود؟

آیا مردم دلشان برای شهید رجایی تنگ شده بود؟

مردم آیا نزاع بین گروههای سیاسی را رقابت برای خدمت میدانستند یا تلاش جهت قدرت طلبی و زراندوزی؟

آیا مردم از انقلاب مکدر شده بودند یا از عملکرد برخی مسئولین؟

آیا برخی از مردم احتمال میدادند که برخی از مسئولین در حال خیانت به انقلاب هستند؟

آیا برخی از مسئولین جمهوری اسلامی را با رژیم پهلوی اشتباه گرفته بودند؟

آیا برخی از مدیران جامعه مردم را به یاد برخی از صحابه رسول خدا (ص) می انداختند؟

آیا در میان اصحاب پیامبر خدا (ص) منافق و خائن هم وجود داشت؟

آیا برخی از اصحاب پیامبر (ص) ابتدا نیکوکار و بعداً طاغی و خائن شدند؟

آیا برخی شیوخ انقلاب ما شبیه اصحاب خائن رسول الله (ص) نیستند؟

آیا زبیر صحابی بزرگواری نبود که گمراه شد؟

آیا ریش معیار مسلمان بودن است؟

آیا خویشاوندی با بزرگان معیار انقلابی بودن است؟

ارزشهای انقلاب و رهنمودهای امام خمینی (ره) معیارهای انقلاب اسلامی نیست؟


87/1/31
6:34 عصر

انفجار نور

بدست تقی سهیلی در دسته


شنبه شبی
که گذشت در حسینیه ما ، حسینیه سید الشهدا بمبی
منفجر شد و تعداد زیادی از دوستان ما شهید و زخمی شدند. شهدا را دفن کردیم و
مجروحین نیز برخی، از بیمارستانها مرخص شده اند و برخی همچنان تحت درمان قرار
دارند.

اول یک
گزارش کوتاه از آن شب:

بعد از
نماز مغرب و عشاء به سمت حسینیه حرکت کردم. به طرز عجیبی ملتهب و نگران بودم.
تقریباً مطمئن بودم امشب قرار است برای من اتفاقی بیفتد. سابقه این حالت را داشتم
...

وقتی به حیاط
حسینیه رسیدم کمی از شروع منبر گذشته بود. محمد مهدوی* را دیدم که با چهره ای بشاش نزدیک کانکس پایگاه مقاومت مشغول احوالپرسی با چند نفر
دیگر بود. به نظرم طرز نگاهش عجیب و غیر عادی بود. بهر حال به طرف مجلس رفتم....

منبر تمام
شد. چراغها را خاموش کردند. سید مناجات را شروع کرد. یکی از بچه ها گفت من باید
بروم بیرون، تا دم در با من بیا ، گفتم باشه بریم! به حیاط رسیدیم مقابل آبخوری
بودیم که صدای مهیبی بلند شد رویم را برگرداندم شعله وحشتناکی از آخر حسینیه به
آسمان بلند شد. ناخودآگاه نیم خیز شدم. از مقایسه ارتفاع شعله انفجار و
آپارتمانهای پشت حسینیه میشد شدت انفجار را حدس زد. پس از چند لحظه بهت به سمت آخر
حسینیه دویدم. چیزی که میدیدم برایم قابل باور نبود ؛ کف حسینیه پر از اجساد
متلاشی و قطعه قطعه شده بچه ها بود ...یا حسین.

فلسفه مجلس
عزای امام حسین (ع) تربیت نسلهاست. دوستان شهیدمان در واقعه انفجار حسینیه سید
الشهداء کانون فرهنگی
رهپویان وصال
به درجات بالایی از معرفت حسینی (ع) دست یافته بودند و
اینگونه توفیق یافتند تا در هنگام زمزمه نام مولای خود به دیدار او نائل شوند و ما
همه خوشبختیمان این است که چند صباحی را هم نفس آنها در محافل حسینی (ع) گذرانده
ایم.

به دیدن
خانواده خواهر شهیده مان رفتیم. برادرش میگفت تنها وصیت خواهرم اینست که نامحرم به
من دست نزند و برادرم مرا در قبر بگذارد. پدرش مرتب میگفت افتخار میکنم به دخترم ،
افتخار میکنم به دخترم...

آهای هیئتی
ها! آهای امام حسینی ها (ع)!! آهای گریه کن های غریبی امام مجتبی(ع)!! آهای ضجه
زنهای مصیبت کوفه و شام!! آهای...

سرتان را
بالا بگیرید!! امامتان با امضای شهادت این بچه ها ، مهر قبولی بر عزاداریهای ما
گذاشت. شهادت این بچه ها همه ما را سرافراز کرد. امروز همه ایران سرافراز است ،
امروز همه عالم تشیع سربلند است.

به آنهایی
که نبودند میگویم: نبودید ببینید چطور مردم شیراز با احترام و عزت به تشییع شهدا
آمدند. نبودید ببینید مردم با چه شوری عاشقان امام رضا
(ع)
را بدرقه کردند. نبودید ببینید چطور حال و هوای شهرمان عوض شد و نوای حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست چگونه یاد جبهه
ها را زنده کرد.

 

*یکی از
شهدای واقعه بمب گذاری


87/1/20
7:15 عصر

[جشن هسته ای، یادروز خودباوری

بدست تقی سهیلی در دسته

20فروردین روزتجلی این واقعیت است که دمیدن روح غیرت و
اتکا به نفس در میان مردم چه نتایج شیرینی در پی دارد. مردم
چشمشان به ملوکشان هم هست وقتی
مسئولی مرتباً از نتوانستن ، ترسیدن ، نشدن ،فشارهای خارجی و ... میگوید حالش
گرفته میشود (توی دلشان میگویند خوب تو با این
تفکراتت بیخود کردی انقلاب راه
انداختی ، میرفتی تو خونتون می نشستی) در مقابل اگر
توانائیهای یک جامعه ای را
برجسته کنیم و روح سلحشوری و امید را بپرورانیم آنگاه
خواهیم دید که مردم از ما همیشه
جلوتر هستند و مسئولین باید بکوشند کمتر مانع اوج
گیری به سمت کمالات در جامعه
شوند.بله آقا!اگر قرار باشد هر کاری خواستی بکنی همه را راضی کنی یا اصلاً کاری نخواهی کرد یا کارت ، کار نخواهد بود. جریان هسته ای هم
از این قبیل است. وقتی
یک مردمی متفقاً حق خود را بخواهند و در این راه پافشاری
کنند از پلیسهای خود خوانده بین المللی کار زیادی بر نمی آید. جز
اینکه سوت بکشند و اعصاب همه را متشنج کنند چه میتوانند کرد.البته در این شرایط که
در آستانه جشن هسته ای
قرار داریم از بحث خائنین و منافقین هسته ایفاکتور میگیریم. در واقع
اینها تنها کسانی هستند که میتوانند (یعنی میتوانستند)
مزاحمتی در جهت رسیدن به شکوفایی
علمی و فکری جامعه ایجاد کنند که خوشبختانه مردم
آنها را به مرخصی اجباری فرستادند تا فعلاً شرشان کمترفوران کند.به نظرم پیروزی هسته ای ایران اسلامی یک حلقه از سلسله رویدادهای الهام بخش به جهان تشنه و
منتظر
علی الخصوص در میان مسلمین است که باید با قدرت آنرا پیگیری کرد و ذلت و
درماندگی قدرتهای طاغوتی را به همگان نشان داد.
همه باید بدانند جریان فناوری هسته ای یک برگ مهم از تاریخ ما بود و در همین
راستا باید از همه عوامل ایجاد این صفحه باشکوه تقدیر و
تشکر کرد و به همه آنهایی که خوب
به مطلب دل ندادند عرض میکنم که آقاجون دل بده به
مطلب!!


87/1/12
10:27 عصر

آن آری باشکوه آن نه تاریخی

بدست تقی سهیلی در دسته

...و به این ترتیب ما جمهوری اسلامی را پذیرفتیم!

ما مردم ایران ، کار بی نظیر و عجیبی کردیم. در شرایط غیبت امام معصوم (ع) ما تصمیم گرفتیم که حکومتمان را بر اساس دستورات اسلام بنا کرده و تحت ولایت مطلقه نائب امام زمان ، زندگی اجتماعی خود را مدیریت کنیم؛ کاری که عموماً امتها ،حتی با حضور پیامبران حاضر به پذیرش آن نبودند و به این ترتیب فصل جدیدی در تاریخ بشر رقم خورد.

این آری البته یک "نه" بزرگ هم در مقدمه اش بود که خیلی جسورانه به نظر میرسید. "نه" به هرگونه حکومت و ولایت طاغوت. این همان "نه" خطرناکی بود که هزاران هزار عبد صالح خدا برای ادای آن به خاک و خون افتادند و از هستی ساقط شدند. این همان "نه" با شکوهی بود که انسان را به جایگاه  رفیع خلیفه الهی نزدیک میکرد. ما مردم ایران البته این "نه" را با هم قرائت کردیم. از آنروز عجیب و باشکوهِ "نه" به طاغوتها و "آری" به جمهوری اسلامی تمام تلاش دشمنان خدا بر این استوار است که اثبات کنند مردم ایران از آن کار بی نظیر خود پشیمانند و خیلی دوست دارند با طواغیت نسکافه بخورند و دوباره حضور آنها را در صحنه سیاسی و اجتماعی خود فراهم ببینند.

برخی گروههای سیاسی در کشور در طول این سالها تمام همتشان این بوده که معنایی حداقلی از آن "نه" و "آری" را تبلیغ کنند و اصرار دارند مردم یک "نه" به برخی رفتارهای شاه!! گفته اند و یک "آری" به آزادی و مردمسالاری!! این یعنی خالی کردن نظام برآمده از قیام مردم از محتوای دینی و ارزشی آن. این یعنی تلاش برای سقط کردن یک تجربه عالی و بی نظیر ، تلاش برای ناکام گذاردن مسیر تکامل جوی نهضت اسلامی مردم ایران.

ما از آنروزی که این تصمیم بزرگ را گرفتیم و آن "آری" را گفتیم جبهه شرک و طاغوت را در وضعیت انفعال قرار دادیم و این حاصل مدیریت قرآنی امام راحلمان بود و اگر قصد ادامه این مسیر پرعزت را داریم جز با دستورات قرآنی میسر نخواهد بود و قرآن از ما میخواهد که مشرکین و طاغوتها را به راه بیاوریم نه اینکه با آنها راه برویم. قرآن از ما میخواهد منحرفان را دعوت به پذیرش حق کنیم دعوت به پذیرش ربوبیت پروردگار عزیز عالم. عمل به دستورات قرآنی ما را در وضعیت پیشروی و فتح و دشمن را در وضعیت انفعال و پستی قرار میدهد.امید که چنین باشیم.