سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/8/23
5:36 عصر

وارونه نمایی برخی مسئولین و نمایندگان فارس

بدست تقی سهیلی در دسته احمدزاده، استانداری فارس، گروههای سیاسی فارس، فرصت طلبی

در پی پیروزی دکتر احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب ایشان بعنوان دهمین رئیس جمهوری اسلامی ، تلاشهای گسترده و پشت پرده ای برای تعیین مدیران موثر در استان توسط گروههای مختلف سیاسی آغاز شد که نقطه کانونی توجهات ، معطوف به جایگاه استاندار بود.

تهیه لیستهای مختلف از افراد و سعی در تحمیل آنها به استاندار دولت نهم تجربه شیرینی برای عده ای اندوخته بود و امیدوار بودند بتوانند این تجربه را در دولت دهم نیز تکرار کنند.

مطرح شدن نام دکتر احمدزاده بعنوان گزینه استانداری فارس اغلب گروههای سیاسی را نگران و آشفته کرد و مخالفت همه جانبه آنها را موجب شد. به خوبی میشد حدس زد که حضور دکتر احمدزاده موجب افسردگی خاطر و بهم ریختگی برنامه های عده ای خواهد شد. اینگونه بود که بی سابقه ترین و گسترده ترین مخالفتها با حضور وی در استان از جانب رسانه ها و تریبونهای گوناگون ابراز گردید.

در این انکار و تردیدهای پرحجم ، مساله غیربومی بودن احمدزاده به طور ویژه مورد توجه قرار داشت و در واقع نقطه قوت وی که عبارت بود از عدم وابستگی به گروههای سیاسی سنتی فارس تخریب میگردید.

جلسات متعدد ، طومارهای زنده باد و مرده باد ، تهدیدها و تشویق ها ، تخریبها و سایر تحرکات برخی اصولگرایان و متحدان اصلاح طلب آنها نتیجه ای نداد و روح الله احمد زاده به استانداری فارس انتخاب گردید.

هنگامیکه کار انتخاب استاندار جدید به مراحل نهایی خود رسیده و قطعی شده بود ، مدیران و نمایندگان به تدریج سنگر مخالفت و مقاومت را رها کرده و به استقبال رفتند. چنانکه رضایی نماینده جهرم در گفتگو به یک روزنامه ، مدعی شد نمایندگان تلاش زیادی برای انتخاب احمدزاده برای استانداری صورت داده اند و نتیجه رایزنی مجمع نمایندگان فارس ، با مسئولین کشوری مخصوصاً وزیر کشور ، منتهی به استانداری احمدزاده شده است! ادعایی که مرده را در گور میخنداند؛ اما نماینده مورد نظر با اعتماد به نفس قابل توجه آنرا مطرح میکند.

از سوی دیگر مدیران اجرایی استان که عموماً به مخالفت علنی و نیمه علنی با انتصاب احمدزاده به استانداری فارس مشغول بودند اینک سینه چاک و هوادار گفتمان انقلاب اسلامی گشته و آماده استقبال از استاندار جدید در مراسم معارفه میگردند.

این وارونه نمایی و دوگانگی در پی آن است که به وضعیت گذشته استان تداوم بخشیده و همچنان با در اختیار گرفتن مناصب اصلی و کلیدی به تاثیر گذاری در عرصه مدیریت فارس ادامه دهد.

 


88/8/17
12:33 عصر

مظلوم نمایی سبزی ها

بدست تقی سهیلی در دسته 13آبان، جنبش سبزی، بی اعتنایی مردم

جنبش سردرگم و رو به زردی "سبز" در آزمون 13 آبان علائمی بسیار مشخص از احتضار را نشان داد. پیش از آن دعوت های مبنی بر راه اندازی تظاهرات میلیونی و دادن دسته گل به نیروی انتظامی و ماندن در صحنه تا پیروزی و از این قبیل صورت گرفته و سبزی ها با اعتماد به نفس مثال زدنی مشغول رجز خوانی بودند.

اما از حضور و تظاهرات پیروان جنبش سبز میرحسین تنها نقطه قابل توجهش کتک خوردن آنها بود!

جمعیت قلیل و آب رفته سبزی ها ، خیلی ضدحال بزرگی برایشان بود. بی توجهی مردم و شهروندان به رفتارهای ناهنجار و ساختارشکنی شعارهایشان باعث شد حسابی عصبانی شده و به سنگ پرانی به طرف مردم و نیروی انتظامی رو بیاورند!
همه چیز داشت خیلی خوب پیش می رفت و تدارک گسترده و وسیع سبزی ها برای مانور شهری به دلیل کم محلی مردم ناکام ماند. دقیقاً خودم شاهد بودم که روی پل باغ صفا دختر و پسری 206سوار و سبزپوش با علامت 7 مردم را دعوت به همراهی میکردند و بی اعتنایی عابران آنها را کلافه کرده بود. اینها واقعاً فکر میکنند اگر یک دختر سانتال مانتال سبز پوش برای یک پسر دبیرستانی علامت فرستاد و پسرک هم ذوق کرد یعنی اینکه مردم هوادار جنبش سبزی هستند! بقول یکی از دوستان اینها اگر برنامه هایشان مختلط و با بهره گیری از جاذبه های جنسی نبود تا حالا جنبششان صد تا کفن پوسانده بود.

بهرحال طبق معمول بی تدبیری (نمیدانم در طراحی یا اجرا) باعث شد در لحظات پایانی نیروهای لباس شخصی سبزیها را کتک بزنند و همین ، کار را خراب کرد و بیشترین بهره را آنها از همین اتفاق بردند.

من واقعاً نمیدانم ما کی میخواهیم یاد بگیریم که اینجور برنامه ها را با تدبیر جمع کنیم.

کتک زدن این چند نفر سبزی فقط باعث مظلوم نمایی آنها و ناراحتی و دلخوری بچه های خودمان شد.

سبزی های تنها و منزوی با چشم خودشان دیدند که مردم به شعارها و ادعاهای رسانه های بیگانه اعتنایی ندارند و این میتوانست مقدمه برچیده شدن کامل بساطشان باشد ، اما ما در نهایت آنها را کتک زدیم. چرا؟ چه فایده ای داشت جز اینکه بروند برای دیگران تعریف کنند که بله ما مورد حمله لباس شخصی ها قرار گرفتیم و مظلوم نمایی در کنند از خودشان! رسانه های بیگانه هم که از خدا خواسته!

آیا آنها حق ندارند از ما بپرسند اگر ما کم هستیم چرا اینقدر با عصبانیت به ما حمله کردید؟

آقایان! مدیریت کنید ، برای نظام هزینه بی جهت درست نکنیم. خودمان فردا می نشینیم میگوئیم رهبری مظلوم واقع شده. از ماست که بر ماست.

این ماجراها مربوط به شیراز است ، کسی اشتباهی گمراه نشود!


88/7/27
2:24 عصر

یاد لجن پراکنی های "تحلیل روز" بخیر

بدست تقی سهیلی در دسته

 

فردای روزی که "تحلیل روز" نشریه تجدید نظر طلبان فارس تعطیل شد ، بیشتر روزنامه های شیراز و البته خبرگزاری محترم ایسنا به اقامه عزا کمر بستند و در فراق یار گور به گور شده ، گزارش ، خبر و مصاحبه تهیه کردند. مضمون حرفشان هم همان شعارهای همیشگی بود که آزادی بیان را پاس بداریم ، اطلاع رسانی شفاف را گرامی بداریم ، رسانه های مسئول را محترم بشماریم ، خبرنگاران را بیکار نکنیم ...

چند روز پیش هم حاجات نیا ، یکی از مسئولین جریده "تحلیل روز" التجا نامه ای به وزیر ارشاد نوشته و طی آن مدعی شده که ما روزنامه ای معتدل و مدافع کیان نظام و ولایت بودیم و البته انتقاداتی هم به دولت نهم داشتیم.

من نگران هستم که اگر وضع به همین منوال پیش برود تا چند روز دیگر مدعی بشوند که اصولاً روزنامه "تحلیل روز" تنها ارگان مدافعان حریم ولایت فقیه و وارث خون شهدا و صدیقین بوده و ضد انقلاب کوردل طی توطئه ای آن را به تعطیلی کشانده اند.

البته از پیروان نظریه تلفیقی اخلاق منهای سیاست و سیاست منهای اخلاق  اصلاً بعید نیست که عملاً بلندگوی مطرودین نظام باشند و در مقام تظلم خواهی ، خود را انقلابی و مدافع کیان نظام جا بزنند.

تعدادی از فعالین فرهنگی شیراز در حال جمع آوری امضاء برای نامه ای هستند که در آن از اقدام قاطع شورای نظارت بر مطبوعات در تعطیلی مخمل نامه "تحلیل روز" تشکر شده است. این نامه که منتشر شد همه خواهند دانست که بیشتر روزنامه های شیراز نماینده افکار عمومی نیستند و بالعکس عموم فعالین فرهنگی مذهبی شیراز روزنامه تحلیل روز را همچون خاری در چشم متدینین می دانستند و دل خون دغدغه مندان نظام از دست شیطنتها و فضا سازیهای غیراخلاقی و غیر حرفه ای این جریده تازه کمی تشفی یافته است.

شنیده ام پرونده قطوری از تخلفات روزنامه ای که مدعی قانون گرایی بود در نهادهای فرهنگی مسئول جمع آوری شده است که برای تعطیلی 10 روزنامه هم کافی است. امیدوارم مسئولین مربوطه در پاسخ به درخواست مردم این تخلفات را در اختیار رسانه ها و مردم قرار دهند تا همگان ببینند اینهایی که خودشان را بر مشی اعتدال معرفی می کنند چگونه ناجوانمردانه بر کیان نظام تاختند و سیاه نمایی اگر سقفی داشت ایشان چگونه روی بامش ایستادند!

روزنامه تحلیل روز بعنوان ارگان غیر رسمی کودتاچیان مخملی ، آموزه های جنگ نرم را یکی پس از دیگری بکار می بست و سیر حرکت آن از اولین روزهای انتشار در زمستان 1385 به خوبی حاکی از برنامه ریزی دقیق و هدف گذاری مشخص برای رسیدن به آن چیزی بود که در تابستان 1388 امید داشتند محقق شود و نشد!

البته همه میدانند "تحلیل روز" بخاطر حضور در طرح براندازی نرم و مسائلی از این دست تعطیل نشده است ؛ چنانکه دستگاه قضایی ما و قوانین ناظر بر فعالیت مطبوعات در کشورمان هنوز تا روزهای جنگ نرم چند سال فاطله دارند و این گونه عناوین تعریف روشنی پیدا نکرده است.

فردای روزی که "تحلیل روز" منتشر نشد روزنامه افسانه ، رفیق فابریک "تحلیل روز" ، در صفحه اول تیتر زد: "روزهای تحلیل خاطره شد" من هم در همین حال و هوا عرض میکنم"

لجن پراکنی های تحلیل خاطره شد...

دروغگویی های تحلیل خاطره شد...

سیاه نمایی های تحلیل خاطره شد...

تیترهای تکذیب شده در صفحه اول تحلیل خاطره شد...

این قضیه تیترهای دروغ در تحلیل روز ماجرای جالبی است. این روزهای آخر حیات! یادم هست گاهی تعداد تیترهای تکذیب شده در یک شماره این جریده به چند مورد می رسید و این برای یک رسانه چه معنایی میتواند داشته باشد بجز انتحار؟!

مرحوم "تحلیل روز" معمولاً اخبارش را از خبرگزاری ایلنا و یا سایتهای خبری اصلاح طلبان مانند ارگان ادوار مجلس و گاهی ایسنا می گرفت و عموماً اخبار تند و تیز را گلچین میکرد . فردای آنروز برخی از این اخبار که حتی گاهی تیتر اول روزنامه تحلیل روز بودند دروغ از آب در می آمد و یا تکذیب میشد ، لذا آن سایتهای مرجع و منابع اصلی تولید خبر ناچار می شدند تکذیبیه را منتشر کنند اما تحلیل روز دیگر فرصت و جایی برای تکذیبیه و جوابیه نداشت. فکر می کنم باید یک شماره ای روز جمعه منتشر میکردند و فقط تکذیبیه ها را توش چاپ میکردند.


88/7/9
3:41 عصر

ضرورت بازگرداندن میر حسین موسوی

بدست تقی سهیلی در دسته میرحسین موسوی، انقلاب مخملی، چارچوبهای نظام، شکست درانتخابات

جمله ای که از قول میرحسین موسوی نقل شد مبنی بر اینکه من با توجه به سن و موقعیتم چیزی برای از دست دادن ندارم ؛ واقعاً قابل تامل و جالب است چرا که همگان میدانند ما تا آخرین لحظه زندگیمان چیزی برای از دست دادن داریم آن هم دین و ایمان است! بهرحال جمله فوق با خط مشی موسوی بعد از انتخابات تطابق زیادی دارد و همین مشی باعث تحمیل هزینه های زیاد به مردم شده است.

اعتقاد من این است که باید با دوراندیشی این آقای ترمز بریده را از راهی که در پیش گرفته برگرداند. این حرفها که ما تا موسوی را محاکمه نکنیم دست از سرش برنمیداریم و او باید پاسخگوی هزینه هایی که به نظام تحمیل کرده باشد ؛ البته جور دیگری هم میتواند تعبیر بشود.

موسوی واقعاً در بازگشت به داخل نظام چه چیزی بدست می آورد؟ در ادامه مسیر خروج از نظام چه چیزی به دست می آورد؟ پاسخ هر دو سئوال هیچ است!

موسوی اگر خودش به آغوش نظام برگردد (که مترادف با کنار گذاشتن بسیاری از ادعاها و پذیرفتن بسیاری از اتهامات خواهد بود) در عین حال محاکمه نشود و طعنه هم نشنود ، دیگر هیچ پتانسیلی برای کار سیاسی ، اجتماعی و حتی فرهنگی ندارد. ایشان زین پس بعنوان یک مرده متحرک در جامعه زندگی خواهد کرد و در تاریخ جمهوری اسلامی به بررسی رفتارهای او خواهند پرداخت. او در اذهان و نه در محاکم باید پاسخگوی خونهای ریخته شده ، تخریب وجهه جمهوری اسلامی ، همراهی با دشمنان تابلودار نظام ، هزینه های تحمیل شده به مردم عادی و بازی با عواطف جوانان هیجان زده هوادار خود باشد. این فشار فزاینده از او چیزی باقی نخواهد گذاشت.

در این فرض ، اصلاح طلبان در پناه این عقبگرد آقای متوهم ، میتوانند دوباره به ورود در حاکمیت و حضور مثبت و نه صرفاً معترضانه در فضای سیاسی نظام فکر کنند البته آنها دیگر اسم میرحسین را نخواهند آورد چرا که همه حیثییت انقلابی و همه سابقه مبارزاتی و سیاسی خود را به پای خیره سری ها و ادعاهای عجیب و غریب این آدم گذاشتند.

فرض دوم این است که میر حسین مسیر خروج از دایره نظام را ادامه داده و نهایتاً تلاش کند خود را بعنوان اپوزیسیون رسمی نظام مطرح نگه دارد.

در این فرض هم باید توجه کرد که سیر نمودار هواداری از موسوی ، قوسی نزولی را نشان میدهد و بی مبنا بودن بیانیه ها و ادعاهای او ، متدینین به نظام و علاقه مندان به سرنوشت کشور را از جرگه او خارج کرده است و از طرف دیگر معاندان جمهوری اسلامی هرگز رهبر جنبش جلبکی را بعنوان پیشوای مبارزه با جمهوری اسلامی نخواهند پذیرفت و هواداری امروز آنها از وی صرفاً سوء استفاده از موقعیت و سابقه مدیریتی او در نظام برای القای شکاف و تحمیل هزینه به جمهوری اسلامی است تا به این وسیله هم یکی از مدیران باسابقه را از کشور جدا کنند و هم بخشی از بدنه اجتماعی را دچار تردید نمایند. بدیهی است زمانی که موسوی کاملاً در موضع مقابله با نظام قرار بگیرد ، تبدیل به یک نیروی عادی و کم اهمیت میشود و خدا میداند با او چه معامله ای خواهند کرد؛ کما اینکه بسیاری همچون او را تبدیل به تحلیل گران فصلی رسانه های فارسی زبان و بیگانه نمودند.

ممکن است کاندیدای مخملی ما بخواهد راهی بینابین را در پیش بگیرد اما استخوان لای زخم نمیتوان زندگی کرد ، مردم هم حوصله این بازی را ندارند ؛ لذا نهایتاً میرحسین به یکی از دو جهت خواهد غلطید و به نظر من باید این آقای دروغگوی بزرگ را به طرف داخل نظام کشاند و این کار چند فائده برای نظام دارد از جمله اینکه هیاهوی رسانه های بیگاه و دشمن بر سر انقلاب کوتاه شده و به سمت موسوی سرازیر خواهد شد. او زین پس باید شاهد سرکوفتهای فراوان رسانه ها و شخصیتهای متعارض با جمهوری اسلامی با عناوینی چون کوتاه آمدن در مبارزه ، جیره خواری نظام ، پا گذاشتن روی خونهای سبز ، خیانت به آرمان آزادی وطن و ...باشد.البته میتوان تصور کرد که کاندیدای شکست خورده هم برای دفاع از خود و برای توجیه بازگشتش به درون چارچوبهای نظام ، با استفاده از تمام ظرفیت رسانه ای به آنها پاسخ خواهد داد و انتقادهای سختی از آنها خواهد کرد که برملا شدن ریشه برخی از توطئه های اخیر میتواند جزئی از این مقابله به مثل موسوی باشد. در این شرایط هواداران نظام با لذت و آرامش به تماشای این تقابل می نشینند.

فایده دیگر ؛ سرخوردگی شدید بدنه اجتماعی اپوزیسیون در خارج و داخل مرزهاست که دیر زمانی آنها را رها نخواهد کرد. آنها تا مدتها بجای سردادن شعارهایی مانند یاحسین میرحسین و موسوی رای منو پس بگیر ؛ باید برای تخریب رفیق مخملی دیروزشان شعر بسرایند و مرتباً خون دل بخورند و زیر لب بگویند: مرتیکه ریشو آخرش خیانت کرد ؛ همه حیثییت جنبش سبز را زیر قیمت بز فروخت به رژیم!


88/7/6
2:10 عصر

آیه الله حائری استاد اخلاق

بدست تقی سهیلی در دسته آیه الله حائری، اخلاق، تلویزیون، زیبایی بیان

آیه الله شیخ محی الدین حائری شیرازی نماینده سابق ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز ، حالا که مسئولیت سنگین خود را واگذار کرده است اینک بعنوان یک استاد و کارشناس علوم دینی حضوری دل انگیز در رسانه ها پیدا کرده است که هم برای مخاطبان و هم برای رسانه ها مغتنم است.

لهجه شیرین ، چهره جذاب ، لحن تاثیر گذار و از همه مهمتر روح زلال و علم سرشار جناب آقای حائری مخاطبان را مسحور میکند و این را کسانی که برنامه های تلویزیونی ایشان را دیده باشند تصدیق خواهند کرد.

منظر نگاه آقای حائری به مسائل فوق العاده زیبا و هنری است و شاهد آن خطبه های نماز جمعه ایشان و کتابهای منتشر شده به قلم ایشان است.

یک مثال فقط بعنوان مشتی از خروار ، کتاب ولایت فقیه ایشان را کسانی که مطالعه کرده باشند می دانند شبیه هیچ کتاب ولایت فقیه دیگری نیست! کتابها و مقالات در خصوص ولایت فقیه که من خودم تا حالا مطالعه کرده ام و خیلی هم زیاد بوده ، هیچ کدامشان نگاه ویژه آقای حائری را نداشته اند. ماجرای این کتاب هم این است که شیخ شیرازی اوائل انقلاب بعنوان یکی از مراجع فکری و نظریه پردازان انجمنهای اسلامی دانشگاهها در تهران مطرح بوده و این کتاب موضوع یکی از مباحث ایشان در جمع انجمنهای اسلامی در سال 58 یا 59 بوه است. البته به همین دلیل این مکتوب مدتها متروک و دور از دسترس بود و در سالهای اخیر چاپ مجدد شده است. هر کس این کتاب شیرین را خوانده باشد میتواند تفاوت عیار را درک کند!                                              

شنیده ام که در محافل علمی و حوزوی آقای حائری را بعنوان استاد تمثیل می شناسند و انصافاً ایشان در این خصوص بی همتا است.

آخرین باری که ایشان در تلویزیون ظاهر شد برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو بود که به همراه آقای طباطبایی به بررسی رهنمود رهبر معظم انقلاب در مورد مسائل اخلاقی جامعه می پرداختند.

بگذریم که این آقای طباطبایی بنده خدا اصلاً در قد و قواره آقای حائری نبود اما مهمتر از آن تفاوت برخوردهایشان بود که آقای حائری با مثالهای زیبا موضوع را تبیین میکرد و هم لباسش با بی تدبیری بیشتر فضای ذهنی مخاطب را بهم می ریخت و با تهاجم مستقیم به رئیس جمهور میگفت من این مسائل را علنی نمی گویم اما فلان شده و من فلان کرده ام!

بهر حال آقای حائری هم که به دلیل ماه رمضان و عدم امکان خضاب ، قرمزی محاسنش کم رنگ شده و به پائین رسیده بود با نگاه معنا دار و جالبی به این جناب نگاه می کرد و حرفهای نپخته وی در وقت اضافه را با این نگاههایش جواب می داد.

برای این استاد اخلاق محبوب در راه تازه ای که پیش گرفته اند آرزوی موفقیت میکنم.

 


88/7/1
1:59 عصر

هلوکاست دروغین اصلاح طلبان

بدست تقی سهیلی در دسته هلوکاست، اصلاح طلبان، کشته سازی، جنگ روانی، اغتشاش، صهیونیسم

هلوکاست به این دلیل معروف به افسانه شد که صهیونیستها و عواملشان سعی میکردند با اسم تراشی و توصیف انبوه کشته ها ، نرخ بالاتری را برای خونخواهی و فشار بر افکار عمومی دنیا بدست بیاورند.

در میان تاثر و تنفر جهانیان از اعمال رژیم فاشیستی هیتلر ، صهیونیستها با بکارگیری همه عوامل خود از جمله رسانه های گروهی ، نویسندگان ، سیاسیون ، هنرمندان و طراحی انواع روشهای روانی و موثر موفق شدند با تولید رمانهای جذاب و متعدد ، ساخت فیلمهای هنری ، بازسازی محل کوره های ادعایی آدم سوزی و ایجاد موزه در نقاط مختلف توانستند تا حدود زیادی در القای این دروغ شش میلیونی به مردم دنیا موفق شوند.

طبق معمول همیشه تاریخ در چنین موقعیتهایی ، محققانی که کنجکاوانه برای بررسی موضوع  و شکافتن ابعاد آن اصرار میکردند به هر طریق ممکن باید ساکت می شدند و شدند حتی اگر لازم بود چند تا چند دنده و دندان هم خورد شود!

این تاکتیک که طی آن هیتلر را بعنوان خونریزی یهود ستیز و ضد انسان معرفی و همزمان نیروی متخاصم با او را بعنوان فرشتگان نجات بخش تصویر کنند هم در گذشته تاریخ کاربرد داشته و هم در آینده خواهد داشت و همین که هیتلر را در نقش دیو قصه جا زدند ، نسبت دادن قتل عام 6 میلیون یهودی در کوره های آدم سوزی به او ، چندان کار دشواری نبود.

کشته تراشی و تابوت سفارش دادن و گریه جانسوز بر سر نعش ناپیدای مقتولین قصه را البته یکبار در ماجرای 18 تیر بکار گرفتند و قضیه آنقدر جدی شد که یکی از آخوندها جو گیر شده و طی بیانیه ای اعلام عزای عمومی کرد!

در قصه انتخابات ریاست جمهوری دهم این تجربه صهیونیستی با کمک و راهبری اساتید مجرب دوباره به میدان آورده شد و سوسن و سنبل بود که اول توی بیانیه ها پرپر میشدند و بعد برایشان ختم و چهلم و سوگواره و شب شعر و راه پیمایی راه می انداختند.

به راستی اسم تراشی دروغین و کشته سازی رسانه ای مجعول با این کیفیت تمیز! از این برو بچه های اصلاح طلب معمولی خودمان خیلی بعید است و اصلاً در حد آنها نیست. لاجرم باید پشتوانه خیلی حرفه ای و کارآزموده ای پشت قضیه باشد.

از ابتدا تا میخواستیم بفهمیم کی به کیه یک لیستی درآمد که بله اینها شهید شده اند. بعد که تو لیست شهدای ادعایی تعدادی زنده در رفتند ناگهان ندا پشت ندا بود که پرپر میشد ؛ تا ملت آمدند بفهمند ندا کی بود و چی شد ترانه پرید ؛ تا دنبال قضیه ترانه را گرفتیم ، محسن سوخت ، تا محسن را پیدا کردیم ، اکبر له شد ، تا افکار عمومی رفت دنبال قضیه اکبر ، عاطفه گم شد ؛ اومدیم دنبال عاطفه بگردیم گفتند خاله بازی میکرده تا اومدیم بگیم چه وقت بازیه ، گفتند سعیده نیست! کروبی بیانیه داد که تجاوز کردن بهش...

نه! قبول کنید کار این رفقای اصلاح طلب نیست. کلاس کار بالاتر از این حرفهاست. نمی خواهم حرف بی دلیل و غیر مستند بزنم (که اگر مثل کروبی بودم حتماً میتوانستم بگویم) ولی این را میتوان با اطمینان گفت که این کشته سازی های دروغین و سوگواری های تئاتری ، شباهت زیادی با رفتارهای صهیونیستی دارد.

اما نکته مهم در این قصه این است که طراحان در زمینه سازی برای پیروزی در این بازی ناکام ماندند. به بیان دقیق تر آنها تمام تلاششان را کردند که مسئولین کشور را دروغ گو و حیله گر و ناپاک معرفی کنند و سران نظام را بعنوان دیو و جلاد جا بیندازند که در این مرحله به دلیل رابطه عاطفی و اعتقادی مردم مسلمان با نظام اسلامی و رهبر معظم انقلاب و حضور هوشمندانه ایشان در صحنه و افشای محور عملیات دشمن این ترفند به نتیجه نرسید و مردم هموراه با تردید به ادعاهای مطرح شده می نگریستند زیرا آن ها را مخالف دریافت درونی خود از مسئولین کشور میدانستند.

 

پ ن1: اینکه گفتم "یکی از آخوندها" تلقی توهین به روحانیت نشود. بهرحال باید پذیرفت برخی آخوندها موجب وهن روحانیت هستند. علما و روحانیون جزء خواص و نخبگان محسوب میشوند و این چنین خطاهایی قابل اغماض نیست. نمیشود مردم عادی اگر اشتباه کردند بگوئیم اوباش یا خس و خاشاک هستند ولی اگر بزرگان افتضاح به بار آوردند هیچی نگوئیم یا عرض کنیم حضرت مستطاب دکتر ، استاد ، آیه الله فلانی خطا فرمودند!

 

پ ن2:در حادثه 18 تیر یک نفر به طرز مشکوکی کشته شد که البته دانشجو هم نبود و قاطی دانشجوهای معترض می پلکید. نهابتاً هم معلوم نشد با گلوله کی کشته شده چون معروفه که میگن گلوله اش در سازمان نظامی ایران نبوده. احتمالاً در غائله اخیر بیشتر از یک نفر کشته شده باشن اما مهم ایجاد فضای روانی و عصبی برای ملت است که تا این وسط یک عده بازی خورده بدبخت بتوانند روی موج تاثر مردم سوار شده و از نظام باج بگیرند.