سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/1/29
8:40 صبح

فرزندان ملکم خان در انتخابات ریاست جمهوری چه کردند؟

بدست تقی سهیلی در دسته انقلاب مخملی، ملکم خان، انقلاب مشروطه، ولایت فقیه

بسم الله

ملکم خان بعنوان یکی از پدران روشنفکری غربزده در ایران یکی از مهمترین راهبردهای این جریان فکری را طی جمله ای معروف با این مضمون بیان کرده که برای القای دستورالعملهای غرب گرایی و پیروی از تفکر مادی باید آنها را در لفافه ای از دین پیچید و به خورد مسلمانان داد تا آن را پذیرفته و بکار ببندند.

تجربه انقلاب مشروطیت که آوردگاه تفکرات و سلایق مختلف در ایران بود در نهایت پیروزی و غلبه این راهبرد ملکم را نشان داد و به تصویر کشید ؛ چرا که جریان غرب باور ، با اتکا به ادبیات ظاهراً دینی و درواقع رنگ کردن مفاهیم غربی با صبغه الهی ، توانست هم عوام جامعه ایرانی را با خود همراه سازد و هم خواص را گمراه یا منفعل نماید. انقلاب مشروطیت به راستی صحنه پیروزی آموزه های ملکم خان بود در مقابل تفکرات اصیل دینی و همچنین تفکرات بی پروای غربگرا.

پیروان ملکم که اغلب در تشکلهای مخفی و ماسونی ، نهان روشی را می آموختند توانستند با آمیختن مفاهیم سکولار با ظواهر دینی از گروههای دیگر پیشی گرفته و گفتمان خود را تثبیت کنند.

در زمان وقوع انقلاب مشروطیت ، علما و روحانیون به دلیل نبودن یک محور همگانی و دست نیافتن به یک فهم مشترک از مفاهیم جدید وارداتی ، دچار اختلاف شده و در نهایت ناچار شدند در زمین بازی مورد نظر غربگرایان وارد شده و البته بازی را واگذار کنند.

در حالی که به نظر می آمد قدرت اصلی در مدیریت جریان اعتراض به قاجار و سیستم پادشاهی در اختیار علمای نجف و تهران است نداشتن محور مشترک و افتادن در دام بازی های سفارت کبرای بریتانیا و عوامل آن باعث شد رهبران اصلی نهضت عدالتخانه در نهایت مغبون و مغموم به نتیجه کارشان بنگرند و محصول مجاهدت های عدالتخواهانه را مصادره شده به نفع دشمنان اسلام ببینند.

در جریان کودتای مخملی بعد از انتخابات ، دشمنان سعی کردند با همین شگردهای امتحان شده خواص انقلاب را گیج و منفعل کنند و بازی خود ساخته را به سمت دلخواهشان هدایت کنند و البته تا حدود زیادی هم موفق شدند.

باید اذعان کرد که متاسفانه بسیاری از نخبگان جامعه اعم از روحانی و غیر روحانی در جریانات بعد از انتخابات متحیر و منفعل شده بودند و دلیل آن دقیقاً استراتژی قدیمی اعلام شده از سوی ملکم خان بود که دشمنان حرف باطل خود را در لفافه دین عرضه می کردند. چنانکه میرحسین موسوی برای پیشبرد کودتا ، عریضه دادخواهی را به مراجع و علما می نوشت تا برای پیشبرد براندازی نرم ، به یاری او بشتابند و البته اگرچه علما با او هم داستان نشدند اما لااقل این نتیجه راداشت که برخی از آنها منفعل و تماشاچی شدند.

در اقدامی دیگر توده ای ها و سلطنت طلبان با نامه نگاری و تماس تلفنی با دفاتر مراجع و علما از آنها میخواستند که به جنبش سبز ملت ایران بپیوندند!

همچنین به یاد بیاوریم که سران کودتای نرم و عوامل رسانه ای آنها چگونه بر روی سید بودن موسوی و خاتمی مانور میدادند و آنها را فرزندان مظلوم پیامبر (ره) میدانستند و بغیر از آن متوسل به بیت حضرت امام (ره) شدند و از آن بالاتر رنگ سبز که نشانه ای از اهل بیت (س) است را نماد مبارزه خود قرار دادند.

بکارگیری نمادها و نشانه های مذهبی در بالاترین شکل ممکن و استفاده حداکثری از ادبیاتی با ظاهر دینی ، چیزی نیست که کسی بتواند آنرا در وقایع پس از انتخابات انکار کند اما چرا کودتاچیان علیرغم استفاده دقیق از این ابزار و رسیدن به برخی نتایج مقدماتی در رسیدن به هدف اصلی ناکام مانده و از میدان بدر رفتند؟

در ماجرای انقلاب مشروطه ، علمای مبرز و بلند پایه ای در صحنه حضور داشتند که از نام آوران تاریخ شیعه به حساب می آیند. جالب این است که همه این علما اتفاقاً با مشی سیاسی و فعالانه با موضوع مشروطیت مواجه شده و نسبت به آن موضع گرفتند. آخوند خراسانی (صاحب کفایه الاصول)، سید کاظم یزدی (صاحب عروه) ، ملا عبدالله مازندرانی ، شیخ فضل الله نوری ، سید عبدالحسین لاری ، سید محمد طباطبایی ، سید عبدالله بهبهانی .... از جمله برجستگان حوزه های علمی آنروز شیعه بودند که در ماجرای مشروطیت حضور فعال داشتند.

من فکر میکنم اگر این گروه از علما در زمان ما بودند باز هم همان اتفاقات تکرار میشد و مجدداً پیروز میدان تفکر منافقانه ملکم خان ناظم الدوله بود. اما این بار ما پیروز شدیم و دلیل اصلی آن و بلکه یگانه دلیل آن را در وجود و حضور ولی فقیه و پیوستگی مردم با ولایت باید جستجو کرد. ما ولی فقیه داریم و عدالتخواهان معترض به ظلم قجری نداشتند.

ولی فقیه آن عالم عادل و با تدبیری است که ذیل مدیریت امام زمان (عج) بحرانها را شناسایی و مدیریت میکند و مانع از پراکندگی نیروی حقیقت جو و متدین میشود. همه بحران در نظام ولایی در سست شدن جایگاه ولایت است. تا زمانی که این جایگاه مستحکم و رفیع است و مردم گوش به فرمان او باشند تهدیدات همچون سایه رفع میشوند. به همین دلیل واضح است که نوک پیکان تهاجمات به سمت این جایگاه تاثیرگذار نشانه رفته است هرچند که گاهی با نام های دیگری صورت میگیرد.

بنابراین ارزش واقعی جریانان و افراد در اتصال آنها با شخص ولی فقیه و پیروی از او است نه هر چیز دیگر.

 جریانی که عقبه فکری آن گاهی با صراحت تمام پیروی از تفکرات پدران روشنفکری در ایران همچون ملکم و آخوند زاده را به زبان آورده است اینک با ظرافت تمام سعی میکند خود را در پس عناوین فریبنده و منفعل کننده ای مانند یاران امام(ره) ، سابقون انقلاب و غیره مطرح کند و دقیقاً با تاسی به فرمول کهنه ملکم خان به همه چیز متمسک میشود جز فرامین و رهنمود های شخص ولی فقیه. این گروهها از اسلام به شدت مایه میگذارند، برای انقلاب دل می سوزانند، حقوق مردم را علم خویش میکنند، از روحانیون و مراجع بهره برداری میکنند، برای شخص امام(ره) و منسوبین شناسنامه ای امام(ره) یقه می درانند، جوش میزنند که یاران اصیل انقلاب و امام(ره) گوشه گیر نشوند و بهشان ظلمی نرود، از قوانین کشور دم میزنند اما حاضر نیستند دستورات امام انقلاب را بازگو کرده و سرلوحه عمل قرار دهند.

تذکر به خواص و تنبه آنان به اینکه مردم ولایت را میخواهند و معیار صحت راه و منش بزرگان ، تطبیق آن با سیره امام انقلاب است ، میتواند در تسریع تصحیح برخی لغزشهای ایشان کمک شایان توجهی باشد.