1-آقای لیبرال دموکراسی برای به راه آوردن و تادیب عقب مانده های از قافله تمدن مدرن ابزارهای گوناگونی دارد. اگر بشود با روشهای نرم و نازک اقدام میکند و در این حالت شما به یک خواب شیرین فرو میروید و بقیه برنامه ها جهت توحش زدایی را خودش انجام میدهد. آقای لیبرال دموکراسی اما اگر ببیند شما به خواب نمیروید و زیاد حرف میزنید و همینجور تو چشمهایش خیره میشوید ، ناچار میشود (البته به خاطر خودتان!) از روشهای سخت استفاده کند. در این روشها شما ناچارید درد بکشید تا اولاً قدر همان روشهای نرم را بدانید ثانیاً مطمئن شوید که آقای لیبرال دموکراسی نماینده تام الاختیار تمدن نوین غرب در این محله و تمام محلات برای هدایت شما به چاه ویل دست به هرگونه رفتاری خواهد زد حتی اگر منجر به دلخوری یا مرگ! شما شود. فلسطینیها از اول با چهره سخت آقای لیبرال دموکراسی روبرو بودند. اسرائیل نه خیلی آموخته بود و نه چندان تمایل داشت برای میزبانان شوربختش از روشهای نرم و خواب آور استفاده کند. لذا با کمترین بد خلقی اهالی بیت المقدس ترجیح میداد صورت مسئله را بکلی پاک کرده و از هستی ساقطشان کند.
واقعیت این است که فلسطینی ها برخی هایشان از ابتدا سعی کردند دل به نوای ناچسب صهیونیستها بسپارند و اندکی درد و الم ناشی از احساس رانده شدگی را از سر دور کنند اما نشد. دم مسیحایی امام(ره)نگذاشت. انقلاب اسلامی بدون اجازه آقای لیبرال دموکراسی صادر شده بود هر چند برخی ها در داخل و خارج هنوز دنبال اثبات باطل بودن گذرنامه و ویزای انقلاب ما هستند. بهرحال آقای لیبرال دموکراسی امروز ناچار است از سخت ترین روشها بر علیه از خواب پریده ها استفاده کند وهر چه سختی و تلخی بیشتر باشد هشیاری ملتها بیشتر خواهد بود و این یعنی سرازیری نابودی برای تمدن وحی گریز غربی.
2- غزه هابیل نبود! فلسطینیها درس قرآن را خوب فرا گرفتند که چگونه باید با دشمن روبرو شد. هابیل به قابیل گفت تو اگر به من دست گشایی من به تو دست نگشایم تا به عذاب الهی دچار شوی! اما غزه چنین نگفت! گفت: باید حق مرا بدهید و بر صراط مستقیم خود مقاومت خواهم کرد. گفت: نخواهم گذاشت بر من تعدی کنید هر چه میخواهد پیش بیاید. گفت: نماینده محترم ارزشهای مدرن غربی! میدانم عصبانی میشوی و از روشهای خیلی انسان محورانه! برای تنبیه من استفاده میکنی اما من هم بلدم بجنگم! هرچند همه عربها شمشیرهایشان را با النگو عوض کرده باشند!
3- کسی پرسید نسبت ما با فلسطینی ها چیست؟ نسبت ما با آنها در هدفی است که دنبال میکنیم ؛ اثبات کارآیی مقاومت! اصلاً لازم نیست فلسطینی ها ما را دوست داشته باشند و یا حتی ما را بشناسند.مهم این است که آنها در جبهه ما میجنگند ، شهید میدهند ، آواره میشوند و تئوری ما را اثبات میکنند! آنها با زن و بچه هایشان وسط میدان جنگ هستند و سینه خود را برای آرمانهای ما سپر کرده اند و ما با مردان جنگی مان، اینجا ، پشت جبهه برایشان شعر میخوانیم و بر سرشان منت میگذاریم! معامله خوبی است ، خدا هم راضی است.
4- خداوند مومنین را وعده امتحانات و آزمایشهای سخت داده است تا عیار ایمان مشخص شود:" آیا پنداشتید که داخل بهشت مىشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد بر [سر] شما نیامده است آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند پیروزى خدا کى خواهد بود هش دار که پیروزى خدا نزدیک است"*
جز به گذشتن از این امتحانات با سربلندی ،راهی به دارالمومنین نیست. این آزمایش امروز در میدانگاه غزه است و میداندار آن هم مردم مقاوم غزه. ما در این جغرافیا کجائیم؟ چرا ما در وسط میدان نیستیم ؛ یک سئوال جدی است که باید به آن بیندیشیم. ما میتوانستیم در وسط میدان باشیم؟ شاید نخواسته ایم و شاید به گونه ای رفتار کرده ایم که از ما خلع پرچم کرده اند!
*البقره/214