باسمه تعالی
چند گروه حامی برقراری رابطه میان ایران و آمریکا بودند که شرایط متفاوتی را در ذهنشان تصور می کردند:
گروه اول متدینین سنتی و محتاط هستند که به تصور کم شدن تحریم ها و گشایش فضای اقتصادی، عجالتاً موافق گفتگو با آمریکایی ها هستند. این گروه درک کاملی از جایگاه نظام اسلامی در دنیا و شرایط اقتصادی کشور همچنین نوع رفتارهای دولت مستکبر آمریکا ندارند و بر اثر برخی رفتارهای ناپسند دولت گذشته به تدابیر دولت حاضر دل بسته اند.
گروه دوم اصولاً اعتقادی به نظام اسلامی ندارند و برایشان مسائل اعتقادی محلی از دعوا ندارد. این ها کعبه آمالشان غرب است و دوستی با اسرائیل را نیز می پذیرند. این گروه هم اکنون با رندی ژست حمایت از جایگاه و موقعیت رئیس جمهور را گرفته اند و می گویند او نماینده ملت است و هر کاری می کند حق است و برای تامین منافع مردم، با آمریکایی ها گفتگو کرده است.
گروه سوم انقلابیون خسته هستند. این ها با این که نظرات امام خمینی(ره) را در مورد آمریکا و رابطه با آن می دانند و شاید یک زمانی هم قبول داشته اند، اما هم اکنون به هر دلیل معتقدند باید این ارتباط برقرار شود. برخی از این افراد حتی تا چند سال گذشته در خصوص چرایی عدم مذاکره با آمریکا به مناظره با لیبرال ها می نشستند و سفت و سخت از بی فایده بودن و بلکه خطرات مذاکره سخن می گفتند ولی اینک به شدت دنبال گشودن راهی به آن سوی آتلانتیک هستند و حتی برای بستن زبان منتقدین این ارتباط، آن ها را با رژیم صهیونیستی مقایسه می کنند و معتقدند عده ای در داخل هم نوا با اسرائیلی ها نسبت به برقراری رابطه ایران و آمریکا خشمگین هستند!
همان طور که انتظار می رفت دیپلماسی لبخند دولت روحانی خیلی زود به زمین سنگلاخی رسید؛ پیشنهادات و کنایه های نه چندان دوستانه طرف های آمریکایی و غربی یکی بعد از دیگری در حال مطرح شدن است: پذیرش پروتکل الحاقی از طرف ایران، کافی نبودن لبخند و نیاز به اجرای تغییرات در رفتار ایران، روی میز بودن گزینه نظامی در خصوص ایران، بازرسی کامل و جامع از تاسیسات هسته ای ایران، عدم پذیرش حق غنی سازی برای ایران و ...
رسانه ها و جریانات علاقه مند به آمریکا که احتمالا منتظر این رفتار آمریکا بوده اند به سرعت شروع به زمینه سازی برای عقب نشینی های بعدی کرده اند و بدون این که احساس شرم کنند می گویند: اصولاً مسئله ای هسته ای چیزی نیست که بخواهیم به خاطرش خودمان را به خطر بیندازیم، ارزشش را ندارد اگر لازم شد از خیرش بگذریم، شعار مرگ بر آمریکا جزء اصول ما نیست، ما که هنوز امتیازی به آمریکایی ها نداده ایم و ...
این که رفتارهای اینچنینی چه نسبتی با تدبیر نرمش قهرمانانه دارد بماند، آنچه حائز اهمیت است نوع عملیات روانی رسانه های وابسته به اردوگاه سازش برای زمینه سازی این تراژدی ملی است.
ابتدا که بحث گفتگو با آمریکا مطرح می شود پی در پی و بی امان فریاد می زنند که رهبری به دولت مجوز داده اند و نرمش قهرمانانه، تدبیر مورد رهبری معظم انقلاب است و آنچنان برای هر حرکت دولت و رئیس جمهور از جایگاه رهبری خرج می کنند که بی سابقه به نظر می رسد. وقتی قبح این رفتارها شکست؛ سکوت نخبگان را خریدند و رقبای سیاسی و منتقدان را منفعل کردند تازه بازی وا دادن شروع می شود.
آمریکایی ها از هم اکنون می گویند ایرانی به دلیل فشار تحریم پای میز مذاکره آمده اند و اگر می خواهند مذاکره نتیجه داشته باشد باید تغییرات مورد نظر ما را در رفتارشان بدهند تا در ادامه ما بتوانیم برای رفع تحریم های اقتصادی تلاش کنیم! و الا ایران باید تحریم ها را همچنان تحمل کند. خب این چه مذاکره ای است که شما از ابتدا معلوم است باید به کجا برسید و اگر نرسید یعنی شکست مذاکرات و بر باد رفتن همه امیدهایی که به دشمن شماره یک ملت ایران بسته شده است!