باسمه تعالی
متاسفانه سالهاست به دلیل سایه انداختن تفکر تجربه گرا بر فضای آموزشی و فرهنگی کشور برخی از مهمترین رشته های علوم که تاثیر به سزایی در هویت یابی و بازسازی روحیه تمدن سازی ما دارند مهجور مانده و مورد غفلت واقع شده اند که لازم است ذهن جامعه هرچه بیشتر و سریعتر نسبت به آنها فعال شده و به تعمیق آنها اهتمام ورزد. از جمله این علوم تاریخ است که با توجه به اهمیت بی بدیل آن در شکل دهی به شخصیت ما دچار مظلومیتی مضاعف شده است. تدریس تاریخ در مراکز آموزشی ما به عنوان یکی از دروس متکی به حافظه تلقی میشود و به دانش آموزان و دانش جویان یکسری داده های تاریخی در حد زمان و مکان وقوع برخی رویدادها و در یک مقیاس خیلی ناچیز به برخی علل مادی تحقق آنها اشاره میشود. این روش برخورد با تاریخ در جامعه ما که نیاز فراوانی به آسیب شناسی های متکی بر جریان شناسی های تاریخی دارد ضعف بزرگ و آزار دهنده ای است که مانعی جدی بر سر راه تعالی واقعی ما محسوب میشود.
با توجه به تاکیدات قرآن مبین بر تاریخ شناسی و شناخت عبرتهای تاریخی باید دانست که سنتهای ثابت و پایدار الهی همراه بر جوامع حاکم بوده و به صورتی واضح و گویا در انتخاب مسیر حرکت ، ما را یاری خواهند کرد.
به عنوان نمونه ای ملموس و بسیار قابل فهم میتوان به تاریخ اسلام و تاریخ معاصر ایران اشاره کرد.از آنجا که ما جامعه ای اسلامی با شکل ویژه ای از حکومت هستیم بررسی و تحلیل جریان شناسانه تاریخ اسلام میتواند آموزه های بی بدیلی برای ما داشته باشد زیرا تشابهات اساسی میان جامعه اسلامی پیامبر "ص" و جامعه امروزین ما به حدی است که شاید هیچ نمونه دیگری در تاریخ این چنین به ما نزدیک نبوده است و این مطلب را به خوبی از غور در حوادث صدر اسلام و مقایسه آن با اتفاقات امروز جامعه میتوان دریافت.
همچنین تاریخ معاصر ایران به دلیل اینکه عرصه خودنمایی اکثر تفکرات مدعی اصلاح در جامعه ماست به خوبی محک تجربه را به میان می آورد و مشخص میسازد هر فرقه ای چه اندازه در عمل به شعارهای خود پایبند بوده و چه نتایجی از تفکراتشان عاید جامعه شده است.