باسمه تعالی
امسال ، وقتی دوباره نسیم رجب وزید چله نشستگاه وصال یار
سرخوشان از استشمام بوی دوست ، یک چشمشان به قلبشان
بود و چشم دیگرشان به مسجد جامع شهر. و مسجد جامع به خود
مینگریست و نگران بود که آیا لیاقت میزبانی از میهمانان خاص خدا
را خواهد داشت؟
امسال دوباره مسجد جامع شهدای شیراز تبدیل شد به قلب
دنیا و این بزرگترین مسجد ایران ، مامن هزاران جوانی شد که
هرچند فضای فیزیکی مسجد جوابگوی حضور آنان نبود ولی این
چیزی از بزرگی خدا و رحمتش کم نمیکرد.
اعتکاف آغاز شد با عطر ولایت امیرالمومنین :
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علیه السلام
اعتکاف بزرگ جوانان شیراز با تعداد 15000 نفر حاضرین در مسجد
و چند ده هزار نفر که توفیق حضور نیافتند و چند صد نفر که دست
اندرکار بودند تا این مراسم عظیم برگزار شود آغاز شد.
خدای من اکنون که چند روزی از پایان این این تجمع با شکوه
میگذرد شاید بتوان چند جمله در مورد آن صحبت کرد. در ساعتی
مشخص تعداد بیشماری جوان ، به قصد آدم شدن و جلب رضایت
سکان آسمانها و زمین ، امام زمانشان ، وارد خانه خدا میشوند
ذکر امام رضا علیه السلام را زمزمه قلب و زبانشان میکنند ، نیت
اعتکاف میکنند تا که به سیره رسول الله عمل کرده باشند که درود
خدا بر او و بر خاندان پاکش باد.
در چنین لحظه باشکوهی ، پلیدترین مخلوقات خدا هم اگر در میان جمع
باشد (که بود ) چطور میتواند مشمول رحمت الهی نباشد.
معتکفین سه روز را در خانه خدا و با ذکر و مناجات رجمان میگذرانند
و در پایان روز سوم با قلبی مشتاق به لقای خداوند ، اندک وسایل خود
را جمع میکنند و به امید همراهی خدا ، با چشمی نمناک به آرامی
از در مسجد خارج میشوند و من به یاد روز آخر حضور علی بن مهزیار
می افتم در خیمه امام زمان ، آنگاه که به او فرمود: میتوانی بروی!!
......
فعلاً بیشتر نمی توانم بنویسم ، زیادی هم شد.