سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/8/4
11:29 صبح

روزنامه سلام و موضوع رابطه با آمریکا

بدست تقی سهیلی در دسته مذاکره آمریکا، روزنامه سلام، خوئینی ها، عباس عبدی، محمد جواد لاریجانی، دانشجویان پیرو خط امام

این روزها که بحث «مذاکره با امریکا» موضوع اول محافل سیاسی و غیرسیاسی شده است، بازخوانی سابقه طرح این بحث در ادوار گذشته انقلاب اسلامی جالب می‌نماید. از جمله دهه هفتاد که هم در دوران سازندگی و هم اصلاحات بحث مذاکره با امریکا ابتدا توسط جناح راست و سپس بخش‌هایی از جناح چپ مطرح شد. در آن زمان روزنامه سلام (به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمد موسوی خوئینی‌ها و سردبیری عباس عبدی که از 20 بهمن 1369 تا 15 تیر 1378 منتشر شد) خط مقدم جناح چپ بود که در مسائلی چون اقتصاد لیبرال دولت هاشمی، سازش در سیاست خارجی و نظارت استصوابی مواضع انتقادی محکمی داشت. چنانچه بعد از توقیف روزنامه، مجموعه‌ای از مواضع انتقادی آن در باره سیاست خارجی دولت سازندگی و به ویژه رابطه با امریکا در کتابی با عنوان «رابطه با آمریکا» منتشر شد.[1]
در بخشی از این کتاب سوالی از مردم و جوابی از سید محمد موسوی خوئینی‌ها در مورد مذاکره با آمریکا آمده است:
سوال: «واقعا جای بسی خوشحالی است که بحث آمریکا را منطقی مطرح می‌کنید اما می‌خواهم بگویم اگر من و  امثال من موافق این رابطه هستیم دلیل داریم که همان مشکلات اقتصادی و تحریم‌ها و محدودیت هاست، من نمی‌گویم رابطه با آمریکا خوب است یا بد، اما چگونه می‌توان مشکلات اقتصادی را حل کرد؟»
پاسخ موسوی خوئینی‌ها از این قرار است:
«مشکل از همین جا شروع می شود که می خواهیم مشکلات اقتصادی را با نگاه به خارج – آن هم آمریکا – حل کنیم. کدام نشانه و دلیل وجود دارد که باور می‌کنید آمریکا، ایرانی اسلامی و آباد و مقتدر از نظر اقتصادی می‌خواهد؟ حل مشکل اقتصادی ضروری است و همه مسئولان دلسوز در پیِ حل آن هستند ولی حل این مشکل در گرو برقراری رابطه با آمریکا نیست. آری قبول داریم که یکی از مهمترین راه‌های حل مشکل اقتصادی روی آوردن به تولید و جلوگیری از اشاعه فرهنگ دلالی و واسطه‌گری است ولی تغییر چنین ساختار بیماری در گرو برقراری رابطه با آمریکا نیست. سیاستمداران آمریکایی نه تنها در پی حل مشکل اقتصادی ایران نیستند، بلکه یکی از آنان صریحا اعلام کرد که باید ریشه ملت ایران را خشکاند و هیچ یک از مقامات آمریکایی نیز این سخن را تکذیب نکرد و نگفت که صرفا یک نظر شخصی بوده است. این نشان می‌دهد که آن طرز تفکر نسبت به ایران در درون حاکمیت آمریکا ریشه دارد. چرا در زمان شاه این سخن را نمی‌‌گفتند؟ چون شاه مطیع آمریکا بود. چون شاه حافظ منافع آمریکا در منطقه بود چون شاه پنجاه هزار مستشار آمریکا را در ایران و بر ارتش ایران مسلط کرده بود و سالیانه صدها میلیون دلار از درآمدهای ایران را به همین مستشاران می‌داد. ولی همین که ملت ایران انقلاب کرد و خود را از وابستگی به امریکا نجات داد، می گویند باید ریشه ایران را خشکاند. چرا به خاطر اصابت موشک به سفارت چین در یوگسلاوی و کشته شدن چند چینی، رئیس‌جمهور آمریکا رسما از چین عذرخواهی می‌کند؟ ولی با زدن موشک به هواپیمای مسافربری ایران و کشتن فجیع سیصد ایرانی بی‌دفاع، نه تنها عذرخواهی نکردند بلکه بدتر از آن عمل کردند و به فرمانده ناو جنگی خود مدال افتخار دادند؟ جز این است که رهبران آمریکا احترامی برای ملت ما قائل نیستند؟ آیا باز هم فکر می کنیم حل مشکل اقتصادی ما در گرو برقراری رابطه با آمریکا است؟
خلاصه حرف ما این است که برای توجیه برقراری رابطه با آمریکا در پیِ دلائل دیگر باشید و اگر این رابطه را کلید حل مشکلات بدانیم، خطر بزرگش این است که به سراغ راه‌حل‌های واقعی نمی رویم و خدای نخواسته روزی می‌رسد که هم با آمریکا رابطه برقرار کرده‌ایم و از غرور ملی خود چشم پوشیده‌ایم و هم عزت اسلامی خود را نادیده گرفته‌ایم و باز هم مشکلات اقتصادی همچنان پابرجاست.»[2]
این رورنامه همچنین با اشاره به سیاست‌های مختلف امریکا علیه ایران و انقلاب می‌نوشت:
«براى بررسى رابطه آتى ایران و امریکا بهتر است به سابقه این رابطه طى سال‏هاى گذشته (فقط در سال‏هاى پس از انقلاب) دقّت داشته باشیم تا اهداف امریکا از تمایل به رابطه و مذاکره بهتر روشن شود. خطّ مشى و رفتار امریکا در برابر ایران (فقط از دید اقتصادى) مى‏توان به شرح ذیل بیان کرد: 1? به کارگیرى خطّ مشى مهار برضدّ ایران در اوایل انقلاب 2? ورود به جنگ با ایران به نفع عراق با حمله به سکوهاى نفتى ایران 3? حمله به ناوگان دریایى ایران و انهدام بخشى از توان دریایى ایران در اوج جنگ تحمیلى 4? اعمال نفوذ در دادگاه لاهه و تبدیل آن به مرجع غیرمنصف 5? تشدید تحریم‏هاى اقتصادى بر ضدّ ایران در سال‏هاى پایانى جنگ 6? جلوگیرى از اجراى قراردادهاى نفتى و پتروشیمى و نیروگاه‏هاى اتمى 7? پیشگیرى از دستیابى ایران به غرامت‏هاى ناشى از جنگ 8? اِعمال سیاست مهار دوگانه و قانون داماتو 9? مخالفت با عبور خطوط لوله نفت و گاز و راه‏هاى ترانزیت آسیاى میانه از ایران (طبق محاسبه، عبور لوله‏هاى ترانزیت از ایران، سالانه چهار میلیارد دلار براى ایران درآمد خواهد داشت.)» [3]
اما پس از پیروزی جناح چپ در انتخابات دوم خرداد و نوسازی سیاسی در قالب اصلاحات، زمزمه مذاکره با امریکا از درون این جناح نیز به گوش رسید. از جمله آنکه رئیس‌جمهور خاتمی در گفتگو با CNN از کوتاه شدن دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و امریکا گفت و البته مواضع او با واکنش‌های تندی روبرو شد که برخی از آنها در واقع مخالف دولت او بودند نه حرف‌هایش. چنانچه سلام از قول بهزاد نبوی نوشت که خاتمی گفته است:
«دو دسته از پیام من ناراحت هستند، یک دسته آنهایی که واقعاً مخالف رابطه با آمریکا هستند و دسته دوم آنهایی که سالهاست دنبال رابطه با آمریکا هستند و فکر می‌کنند ما آمدیم رودست آنها بلند شویم، در صورتی که من به هردو دسته اطمینان می‌دهم که قصد رابطه گرفتن و مذاکره کردن با آمریکا را ندارم و خیال هردو دسته راحت باشد.» [4]
و البته روزنامه سلام جزو گروه اول بود. چنانچه درست در زمانی که بحث مذاکره با امریکا از سوی شخص آقای خاتمی هم مطرح می‌شد، با اشاره به ناکام ماندن تحریم‌های امریکا علیه ایران نوشت:
«با این حال، امروزه کشور ما براى این که بیش از 20 سال است به‏رغم فشارهاى گوناگون امریکا بدون ارتباط با آن‏کشور، خود را اداره کرده، به شخصیّتى بین‏المللى تبدیل شده است، و نه تنها در بین ملّت‏ها بلکه از دید بسیارى از دولت‏ها نباید آن‏را به بهاى اندک از دست بدهد. در پاسخ به کسانى که داشتن رابطه را یگانه راه حلّ فائق آمدن بر مشکلات اقتصادى مى‏دانند، باید گفت: اوّلاً رابطه با امریکا از جنبه اقتصادى، شاید مشکلات کوتاه‏مدّت ما را حل کند، امّا عملکرد امریکا با دیگر کشورها و مرورى بر این رابطه (حتّى در ایران پیش و پس از انقلاب) به خوبى خوى استکبارى و منافع استیلاطلبانه آن کشور را نشان مى‏دهد. از سوى دیگر، بسیارى از کشورها که با امریکا روابط نزدیک اقتصادى دارند نیز با مشکلاتى شبیه مشکلات ما مواجهند؛ بنابراین، چه تضمینى وجود دارد که مشکلات اقتصادى ما در صورت برقرارى رابطه حل شود. ثانیا اگر حساب شده عمل کنیم، روابط اقتصادى با امریکا را تا میزان فراوانى بدون داشتن رابطه سیاسى نیز مى‏توان به‏دست آورد؛ ولى آن‏چه امریکا به‏دنبال آن مى‏رود، داشتن رابطه سیاسى و پیگیرى اهداف استیلاطلبانه است. نکته دیگر آن‏که از کجا معلوم امریکا در صورت داشتن رابطه با ما، ایرانى آباد، اسلامى و مقتدر از نظر اقتصادى مى‏خواهد؟ این امر در حالى است که وزیر دفاع پیشین این کشور با صراحت اعلام داشت که باید ریشه ملت ایران را خشکاند و هیچ‏کدام از مقام‏هاى امریکایى نیز این سخن را تکذیب نکرد و نگفت که نظر او صرفا نظرى شخصى است.» [5]
یکی از کسانی که تیغ نقدهای روزنامه سلام به گردن او وارد شد و تا مدتها از عرصه سیاست طرد نمود، محمد جواد لاریجانی بود که این روزها به عنوان تحلیل گر سیاست خارجی، «نرمش قهرمانانه» را تبیین می کند و چند سال قبل هم گفته بود که «مذاکره با امریکا تابو نیست که ممنوع باشد». به نوشته روزنامه اعتماد، از قضا خود ایشان بود که سال 75 قبل با گفتن اینکه «اگر لازم باشد با شیطان در قعر جهنم هم مذاکره خواهیم کرد»، هر سه ممنوعیت موجود در گفتمان رسمی مذاکره با امریکا به تعبیر فوکویی را از سر گذراند، یکی منع موضوع (طرح متهورانه مذاکره با امریکا برای نخستین بار)، دیگری آداب مربوط به اوضاع و احوال (پس از دیدار جنجالی با نیک براون مدیرکل خاورمیانه وزارت خارجه انگلیس در بهمن 75 ) و حق انحصاری گوینده (در مقام رییس مرکز پژوهش‌ها و عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس و نزدیکی به رییس آن که کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری بود). متن مذاکرات جواد لاریجانی با نیک براون هیچ گاه منتشر نشد، جز بخشی از آن که روزنامه سلام در روز 31 فروردین 76 به نقل از وی نوشت:
«من نه اشغال سفارت امریکا در تهران را تایید می‌کنم و نه اذیت و آزار دیپلمات‌های ایران در اروپا را. افرادی که از آقای خاتمی حمایت می‌کنند از اشغال سفارت امریکا در تهران حمایت کرده و آن را تایید می‌کنند ولی افراد لیبرالی مثل من آن را تایید نمی‌کنند.»
در آن دوران نه تنها مجلس پنجم بواسطه جواد لاریجانی (که در آن زمان در طیف جناح راست ارزیابی می شد و حال اصولگرا) که دولت هاشمی هم بی میل نبود رابطه با امریکا را آرام آرام روی میز سیاست خارجی خود قرار دهد. چنانچه جواد ظریف (که در آن زمان جزو لایه‌های تکنوکرات دولت سازندگی بود و امروز اصلاحطلب) چنین مواضعی داشت. این سیاست که توسط دولت هاشمی دنبال می‌شد مخالفان سرسختی داشت که آن روزها در طیف چپ وجود داشتند. این مخالفت‌ها باعث شد تا ظریف آمریکایی خوانده شود. بعدها و با روی کار آمدن دولت خاتمی نیز با این که چپ ها گرایش معتدل تری در سیاست خارجی پیدا کردند به مخالفت با او پرداختند. او از روزنامه سلام در زمان هاشمی نیز خاطرات تلخی به یاد دارد و می‌گوید:
«در زمان آقای هاشمی اسم روزنامه سلام که می آمد تنمان می‌لرزید یادم است در یک مورد این روزنامه در نامه ای به وزیر خارجه نوشته بود که ظریف در جایی این صحبت را درباره آمریکا کرده و وزارت خارجه باید موضع خود را مشخص کند در غیر این صورت ما فردا افشاگری می کنیم.»
به همین جهت او خواسته چپ ها را مبارزه با آمریکا می‌داند، هرچند که بیشتر مسائلی که «تندروی» می نامد –  از جمله کشتار مکه و تسخیر سفارت آمریکا و ممانعت از روابط با مصر – را بر گردن جناج چپ می‌گذارد و دلیل این تندروی‌ها را کم سوادی آنها دانسته و می‌گوید:
«شما می توانید ضدامپریالیسم باشید اما معقول نیز باشید بنده هیچ گاه طرفدار امپریالیسم نبودم و تندروی هم نکردم در واقع مبارزه با امپریالیسم روش خاصی دارد… مقابله کردن با نظام سلطه نیاز به عقلانیت، منطق و شناخت دارد نه روحیه جنگ‌طلبی.»
اینک اما 14 سال از توقیف روزنامه سلام می‌گذرد؛ برخی چهره‌های برجسته تحریریه آن روزنامه در کسوت نماینده سابق مجلس و… تغییر موضع داده‌اند و موضع فعلی آقای موسوی خوئینی‌ها هم بر ما معلوم نیست. اما از سوی دیگر جواد لاریجانی و جواد ظریف که همواره چوب انتقادات روزنامه را می‌خوردند، به هم رسیده‌اند. یکی در مقام نظریه‌پردازی مذاکره با امریکا، «نرمش قهرمانانه» را تفسیر می‌کند و دیگری در موضع اجرای این تفسیر به نیویورک می‌رود و طرح مذاکرات بعدی را می‌ریزد. شاید تنها ما دانشجویان پیرو خط امام(ره) که در زمان توقیف روزنامه سلام هنوز دانشجو نبودیم، بر موضع مخالفت با مذاکره امریکا ایستاده باشیم. و این نماد تداوم یک اندیشه ضداستکباری علیرغم گذشت چهار دهه از انقلاب است، در مقایسه با افول مصادیق عملی آن در قالب یک جریان سیاسی و یک روزنامه در دهه هفتاد.


[1]- روزنامه سلام: بررسى موضوع رابطه بین ایران و امریکا از منظر تحوّلات پس از دوم خرداد 1376، انتشارات روزنامه اسلام، تهران، تابستان 1378?
[2]- منبع: ستون  «الوسلام» روزنامه سلام.
رک منبع پیشین.
[3]- همان منبع، ص 39?
[4]- روزنامه سلام، مورخ اول بهمن 1376?
[5]- روزنامه سلام، مورخ 28 اردیبهشت 1378?