سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/2/18
1:57 عصر

بیانیه جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی

بدست تقی سهیلی در دسته ولایت فقیه، تجدید بیعت با رهبری، ولایت پذیری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ولایت‌پذیری و تبعیت از امام عصر از وظائف هر مسلمان است و در عصر غیبت، ولی فقیه عهده دار زمام امور مسلمین است. بر هر مسلمانی واجب است تا تبعیت خود را از ولی فقیه خود، هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی اثبات کند.

ما وبلاگ‌نویسان و فعالان فضای مجازی وظیفه خود می‌دانیم تجدید بیعت خود با ولی‌فقیه را اعلام کرده و اعلام کنیم که حمایت‌ها و همراهی‌های ما با گروه‌ها و مسئولین تا زمانی است که در مسیر ارزش‌های الهی و اسلامی گام بردارند. ما با کسی عقد اخوت نبسته‌ایم و مرزهای اعتقادیمان را با تمام وجود حراست می‌کنیم.

ما معتقدیم که مشروعیت مسئولین نظام وابسته به اجرای احکام اسلامی و تبعیت از نایب عام امام زمان (عج) است و اگر کسی در غیر این مسیر گام بردارد، قرار گرفتنش در آن مسئولیت خلاف شرع و قانون اساسی است. ما از مسئولین می‌خواهیم تا «ولایت پذیری عملی» خود را اثبات کنند و راه را بر هرگونه شایعه و حرف‌های حاشیه‌ای ببندند چرا که ما معتقدیم که تبعیت از ولی فقیه در قالب سخنان زیبا نیست و باید این سخنان در عمل ظهور یابند.

تعز من تشاء و تذل من تشاء
بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر
جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی

 

اسامی همه امضاء کنندگان در وبلاگ آذرپاد


89/6/25
9:29 صبح

نگاهی به نامه نگاری اخیر علی محمد دستغیب

بدست تقی سهیلی در دسته میرحسین موسوی، کروبی، مسجد آتشیها، ولایت فقیه، فتنه، مسجد قبا، علی محمد دستغیب، مجلس خبرگان، مطالبات مردم، دغدغه علما

 

بسم الله

سید علی محمد دستغیب، امام جماعت مسجد آتشیها در نامه اخیری که خطاب به  نمایندگان خبرگان رهبری نوشته است مطالبی را آورده که نگاه کوتاهی به آن خالی از لطف نیست.

اصولاً به نظر می رسد نامه های آقای دستغیب بیشتر جهت ثبت در تاریخ و برخی مصارف دیگر نوشته می شود ولی با این حال ایشان مدعی است که امر به معروف و نهی از منکر میکند و باید جوابش را داد.

وی در قسمتی از نامه خود مطابق معمول مدعی می شود که مردم مطالباتی دارند و این مردم زیاد هم هستند و هنوز به مطالبات خود دست نیافته اند. آقای دستغیب البته هیچگاه توضیح نداده اند که دقیقاً از کجا و چگونه دانسته اند که بخش زیادی از مردم چه مطالبه ای دارند. البته ما هم قبول داریم که عده زیادی از مردم مطالبات نافرجامی دارند و برای این موضوع شاهد هم داریم. انتخابات تاریخی 22خرداد، راهپیمایی عظیم هشتم و نهم دی ماه در شیراز، راه پیمایی با شکوه 22 بهمن و راهپیمایی دشمن شکن روز قدس و .... شواهد ما معلوم است ؛ شواهد شما کجاست؟!

گفته اید: "آیا ما خبرگان رهبری به وظیفه‌ی دینی، شرعی و عرفی خود که همان اجرای دقیق قانون اساسی، یعنی حرکت سه قوّه و تذکّر به خلاف قانون است عمل کرده‌ایم؟" باید پرسید شما اول بگو ببینم به وظیفه دینی خود در پیروی از دستورات حاکم جامعه اسلامی و ولی فقیه زمان عمل کرده ای یا نه؟ زمانی که رهبر معظم انقلاب (که به قول شهید دستغیب هر عمامه به سری از او فاصله بگیرد لعنت خدا بر او باد!) دستور دادند توی خیابان ها نریزید و کارها را از مسیر قانونی دنبال کنید شما به این دستور عمل کردید؟ یا بر عکس آن عمل نمودید؟ کسی که به اولین وظایف خود یعنی اطاعت از دستور نائب امام زمان(ع) عمل نکرده چگونه مدعی تذکر به اجرای قانون اساسی می شود. مگر در قانون اساسی نوشته اند آقای دستغیب می تواند انتخابات را قبول نکند و اغتشاش گران را حمایت کند؟ یا نوشته اند کسی که عضو خبرگان است می تواند از ولی فقیه اطاعت نکند؟

جالب است که سید علی محمد دستغیب تلاش دارد خلاف کاری های دوستان خود و قانون شکن های مردم گریز را پوشانده و نتایج فتنه گری ایشان را به پای نظام بنویسید. مثلاً می گوید: "آیا بعد از یک سال توانسته‌ایم در نظام یک آرامش نسبی خالی از رعب و وحشت ایجاد کنیم؟" آرامش گریزی و جنجال آفرینی شکست خوردگان انتخابات را باید نظام اسلامی پاسخگو باشد؟

 البته همه می دانند که بجز خیره سری های عده ای قانون شکن و تحرکات مداوم آقای دستغیب، کشور در آرامش کامل بسر می برد و امید است که از شر فتنه گران در امان بماند!

آقای دستغیب بیخودی فکر می کند سخنگویی مردم مسلمان و علمای اسلام را بر عهده دارد؛ مثلاً می گوید چرا مردم را راضی نکرده ایم و چرا علما ناراضی هستند! مثل اینکه وظیفه نظام راضی کردن است. در حالی که ما وظیفه داریم در حد توان به تکلیف مان عمل کنیم و دیگران هم باید به تکلیف خودشان عمل کنند. اصولاً در زمانه غیبت کدام شیعه ای راضی است؟ بهرحال آخرالزمان است و هزار فتنه و بلا!

نکند آقای دستغیب زمان آقای خاتمی راضی بوده اند و همه چیز را بر وفق مراد می دیده اند؟! یا فکر کرده اند که علمای اسلام از دولت آقای خاتمی غرق لذت بوده اند و کمال حظ را می برده اند؟!

نه آقای دستغیب علمای اسلام شما و طلابتان نیستید! علما جای دیگری هستند و دغدغه و نگرانی هم اگر دارند (که دارند) از چیز دیگری است و ربطی به دغدغه های شما ندارد. بیانیه پایانی مجلس خبرگان نیز به خوبی بیانگر دغدغه های علما بود.

"حال بیاییم در این اجلاسیه به وظیفه‌ی اصلی خود که تقاضای اجرای دقیق قانون اساسی است عمل کنیم. در زمان فعلی راهی نیست جز سر فرو آوردن به خواست ملّت؛ باید از بحث‌های انحرافی در مجلس خبرگان دست برداشته، به اصل مطلب که همان خواسته‌های ملّت رشید ایران است جامه‌ی عمل بپوشانیم."

با کمال تعجب جملات بالا از نامه سید علی محمد دستغیب است ؛ یعنی همه آن چیزی که دلسوزان نظام از آقای دستغیب می خواهند ایشان از دیگران می خواهد و خودش را مدعی این مطالبات می پندارد و چون خودش مدعی است، دیگر لازم نمی داند توضیح دهد که چرا به خواست ملّت در انتخابات سر فرو نمی آورد.

 نامه اش را ادامه می دهد: " امروز می‌بینیم که جناح مقابل به اتّحاد خود نزدیک‌تر و به احیاء نظرات حضرت امام امّت(ره) بیش‌تر تمایل دارد"

جالب است که ایشان اصلاح طلبان معارض را که چندین ماه است سنگشان را به سینه می زند، جناح مقابل می خواند! و بعد مدعی میشود آن ها به احیاء نظرات حضرت امام امّت(ره) بیش‌تر تمایل دارند! حالا کی می تواند به آقای دستغیب بگوید که آن آقایان فعلاً در جستجوی راهی برای نقد امام (ره) و انکار گذشته خود هستند؟! یعنی آقای دستغیب واقعاً این مسائل را نمی داند؟!

 می گوید: " چرا به این بزرگواران، آقایان مهندس میرحسین موسوی و جناب حجّت الاسلام و المسلمین کروبی و یاران آنها این همه تهمت زده می‌شود، در حالی که هیچ دادگاهی آن را به اثبات نرسانده"

کسی پیدا میشود از آقای دستغیب بپرسد آیا اگر هر چیزی در دادگاه اثبات شد را می پذیرید؟ نمی پذیرید که!

کسی پیدا میشود از آقای دستغیب بپرسد هر چیزی در دادگاه ثابت نشده است را نباید گفت؟ اگر اینطور است پس این همه اتهامات که جناب ایشان روانه نظام اسلامی و مسئولین جامعه می کنند در کدام دادگاه ثابت شده است؟ یا اتهامات رنگارنگ و بی شرمانه ای که جنابان آقایان محترمان موسوی و کروبی به نظام اسلامی نسبت دادند در کدامین دادگاه صالحه به اثبات رسیده بود؟ نمی پذیرید که!

 


89/3/5
7:2 عصر

سرباز روح الله سرباز روح الله مانده است

بدست تقی سهیلی در دسته ولایت فقیه، آیه الله نوری همدانی، فارس، امام خمینی

بسم الله

سفر حضرت آیه الله نوری همدانی به شیراز و استان فارس فرصت دوباره ای بود تا کلام روحانی این سرباز پاک باخته امام خمینی(ره) را از نزدیک نیوش کنیم و حضور نورانیش را در دیار خویش احساس نمائیم. اقشار متدین و مذهبی با این مدافع حریم ولایت از سالها پیش آشنایی دارند اما آنچه باعث شد نگاه ویژه مردمان ، معطوف بزرگی و صلابت و استواری این استوانه فقاهت و مجاهدت شود ، بصیرت و درایتی بود که آیه الله در ماجرای فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری از خود نشان داد.
در لحظه سرنوشت سازی از تاریخ اسلام و ایران که غبار تردید و دودلی با سموم فتنه گری و پیمان شکنی برخی بزرگان و خواص و دوگانه نمایی و بلکه چندگانه نمایی گروهی به ظاهر مصلح ،ترکیب گشته و فضای جامعه اسلامی را آلوده بود ، انصافاً حضور پر ایمان ، شفاف ، مطمئن و روشنگرانه حضرت آیه الله نوری همدانی ، همچون ستونی از نور راهگشای طریق هدایت و سعادت بود.
در کلام و رفتار این مرجع عالی قدر دینی آنچه نقش اول و محوری دارد ولایت است و دفاع از حریم آن. در همه سخنرانی هایی که ایشان در شیراز و سایر شهرهای استان ایراد نمود تاکید بر ولایت و شقوق آن نقش پر رنگی داشت.
در چند سخنرانی از ایشان که شخصاً حضور داشتم احساس کردم آیه الله خود را طلبه ای بلکه سربازی میداند که مانند چند دهه پیش در رکاب امام خمینی (ره) مشغول جهاد و مبارزه ای دامنه دار و طولانی مدت است و هرگز مقاطعی مانند پیروزی انقلاب در سال 57 را فرصتی برای اعلام پایان مبارزه نمی داند بلکه اعلام بازنشستگی را برای خود به منزله خیانت به امام زمان (عج) می پندارد. از این رو همواره با چشمان نگران روند امور را زیر نظر دارد و فارغ از تعلقات شخصی به وظیفه سنگین تهاجم به فرهنگ الحادی و مادی و تقویت اسلام ناب محمدی(ص) می اندیشد.
مرجع بسیجی واقعاً برازنده حضرت آیه الله نوری همدانی است ؛ کسیکه عمل به تکلیف را اصل می داند و همین را به همه توصیه میکرد. در یکی از جلسات از ایشان سئوال شد حوزه های علمیه چه برنامه ای برای مقابله با فتنه ها دارند ؛ ایشان با انتقاد تلویحی از برخی هم لباسهایشان گفتند اگر علمای حوزه ها جور دیگری موضع میگرفتند ، اوضاع به گونه ای دیگر پیش میرفت. ایشان اضافه کرد اگر از شیراز 10 نفر از علما کفن می پوشیدند و میگفتند ما معترضیم آیا اوضاع اینگونه میشد؟ شما باید وظیفه خودتان را انجام دهید و منتظر کسی نمانید که حوزه چه کرد یا فلان جا چه کرد! و همه را به آیه 200 سوره مبارکه آلعمران رجوع داد
.


نوع سخن گفتن ایشان در خصوص فتنه های پس از انتخابات نیز جالب و آموزنده بود. ایشان در پاسخ به سئوالی در خصوص شعار معروفشان _خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است _ فرمودند من احساس وظیفه کردم و برای دفاع از نظام وارد شدم. باید این نظامی که ابر قدرتها را به خطر انداخته است حفظ کنیم.خودش را همچنان هم نفس امام راحل (ره) در مسیر مبارزه می دانست. مرجعی که مانند سرباز برای ولایت فقیه قدم برمی داشت باعث شد ما احساس خجالت و حقارت کنیم.


89/1/29
8:40 صبح

فرزندان ملکم خان در انتخابات ریاست جمهوری چه کردند؟

بدست تقی سهیلی در دسته انقلاب مخملی، ملکم خان، انقلاب مشروطه، ولایت فقیه

بسم الله

ملکم خان بعنوان یکی از پدران روشنفکری غربزده در ایران یکی از مهمترین راهبردهای این جریان فکری را طی جمله ای معروف با این مضمون بیان کرده که برای القای دستورالعملهای غرب گرایی و پیروی از تفکر مادی باید آنها را در لفافه ای از دین پیچید و به خورد مسلمانان داد تا آن را پذیرفته و بکار ببندند.

تجربه انقلاب مشروطیت که آوردگاه تفکرات و سلایق مختلف در ایران بود در نهایت پیروزی و غلبه این راهبرد ملکم را نشان داد و به تصویر کشید ؛ چرا که جریان غرب باور ، با اتکا به ادبیات ظاهراً دینی و درواقع رنگ کردن مفاهیم غربی با صبغه الهی ، توانست هم عوام جامعه ایرانی را با خود همراه سازد و هم خواص را گمراه یا منفعل نماید. انقلاب مشروطیت به راستی صحنه پیروزی آموزه های ملکم خان بود در مقابل تفکرات اصیل دینی و همچنین تفکرات بی پروای غربگرا.

پیروان ملکم که اغلب در تشکلهای مخفی و ماسونی ، نهان روشی را می آموختند توانستند با آمیختن مفاهیم سکولار با ظواهر دینی از گروههای دیگر پیشی گرفته و گفتمان خود را تثبیت کنند.

در زمان وقوع انقلاب مشروطیت ، علما و روحانیون به دلیل نبودن یک محور همگانی و دست نیافتن به یک فهم مشترک از مفاهیم جدید وارداتی ، دچار اختلاف شده و در نهایت ناچار شدند در زمین بازی مورد نظر غربگرایان وارد شده و البته بازی را واگذار کنند.

در حالی که به نظر می آمد قدرت اصلی در مدیریت جریان اعتراض به قاجار و سیستم پادشاهی در اختیار علمای نجف و تهران است نداشتن محور مشترک و افتادن در دام بازی های سفارت کبرای بریتانیا و عوامل آن باعث شد رهبران اصلی نهضت عدالتخانه در نهایت مغبون و مغموم به نتیجه کارشان بنگرند و محصول مجاهدت های عدالتخواهانه را مصادره شده به نفع دشمنان اسلام ببینند.

در جریان کودتای مخملی بعد از انتخابات ، دشمنان سعی کردند با همین شگردهای امتحان شده خواص انقلاب را گیج و منفعل کنند و بازی خود ساخته را به سمت دلخواهشان هدایت کنند و البته تا حدود زیادی هم موفق شدند.

باید اذعان کرد که متاسفانه بسیاری از نخبگان جامعه اعم از روحانی و غیر روحانی در جریانات بعد از انتخابات متحیر و منفعل شده بودند و دلیل آن دقیقاً استراتژی قدیمی اعلام شده از سوی ملکم خان بود که دشمنان حرف باطل خود را در لفافه دین عرضه می کردند. چنانکه میرحسین موسوی برای پیشبرد کودتا ، عریضه دادخواهی را به مراجع و علما می نوشت تا برای پیشبرد براندازی نرم ، به یاری او بشتابند و البته اگرچه علما با او هم داستان نشدند اما لااقل این نتیجه راداشت که برخی از آنها منفعل و تماشاچی شدند.

در اقدامی دیگر توده ای ها و سلطنت طلبان با نامه نگاری و تماس تلفنی با دفاتر مراجع و علما از آنها میخواستند که به جنبش سبز ملت ایران بپیوندند!

همچنین به یاد بیاوریم که سران کودتای نرم و عوامل رسانه ای آنها چگونه بر روی سید بودن موسوی و خاتمی مانور میدادند و آنها را فرزندان مظلوم پیامبر (ره) میدانستند و بغیر از آن متوسل به بیت حضرت امام (ره) شدند و از آن بالاتر رنگ سبز که نشانه ای از اهل بیت (س) است را نماد مبارزه خود قرار دادند.

بکارگیری نمادها و نشانه های مذهبی در بالاترین شکل ممکن و استفاده حداکثری از ادبیاتی با ظاهر دینی ، چیزی نیست که کسی بتواند آنرا در وقایع پس از انتخابات انکار کند اما چرا کودتاچیان علیرغم استفاده دقیق از این ابزار و رسیدن به برخی نتایج مقدماتی در رسیدن به هدف اصلی ناکام مانده و از میدان بدر رفتند؟

در ماجرای انقلاب مشروطه ، علمای مبرز و بلند پایه ای در صحنه حضور داشتند که از نام آوران تاریخ شیعه به حساب می آیند. جالب این است که همه این علما اتفاقاً با مشی سیاسی و فعالانه با موضوع مشروطیت مواجه شده و نسبت به آن موضع گرفتند. آخوند خراسانی (صاحب کفایه الاصول)، سید کاظم یزدی (صاحب عروه) ، ملا عبدالله مازندرانی ، شیخ فضل الله نوری ، سید عبدالحسین لاری ، سید محمد طباطبایی ، سید عبدالله بهبهانی .... از جمله برجستگان حوزه های علمی آنروز شیعه بودند که در ماجرای مشروطیت حضور فعال داشتند.

من فکر میکنم اگر این گروه از علما در زمان ما بودند باز هم همان اتفاقات تکرار میشد و مجدداً پیروز میدان تفکر منافقانه ملکم خان ناظم الدوله بود. اما این بار ما پیروز شدیم و دلیل اصلی آن و بلکه یگانه دلیل آن را در وجود و حضور ولی فقیه و پیوستگی مردم با ولایت باید جستجو کرد. ما ولی فقیه داریم و عدالتخواهان معترض به ظلم قجری نداشتند.

ولی فقیه آن عالم عادل و با تدبیری است که ذیل مدیریت امام زمان (عج) بحرانها را شناسایی و مدیریت میکند و مانع از پراکندگی نیروی حقیقت جو و متدین میشود. همه بحران در نظام ولایی در سست شدن جایگاه ولایت است. تا زمانی که این جایگاه مستحکم و رفیع است و مردم گوش به فرمان او باشند تهدیدات همچون سایه رفع میشوند. به همین دلیل واضح است که نوک پیکان تهاجمات به سمت این جایگاه تاثیرگذار نشانه رفته است هرچند که گاهی با نام های دیگری صورت میگیرد.

بنابراین ارزش واقعی جریانان و افراد در اتصال آنها با شخص ولی فقیه و پیروی از او است نه هر چیز دیگر.

 جریانی که عقبه فکری آن گاهی با صراحت تمام پیروی از تفکرات پدران روشنفکری در ایران همچون ملکم و آخوند زاده را به زبان آورده است اینک با ظرافت تمام سعی میکند خود را در پس عناوین فریبنده و منفعل کننده ای مانند یاران امام(ره) ، سابقون انقلاب و غیره مطرح کند و دقیقاً با تاسی به فرمول کهنه ملکم خان به همه چیز متمسک میشود جز فرامین و رهنمود های شخص ولی فقیه. این گروهها از اسلام به شدت مایه میگذارند، برای انقلاب دل می سوزانند، حقوق مردم را علم خویش میکنند، از روحانیون و مراجع بهره برداری میکنند، برای شخص امام(ره) و منسوبین شناسنامه ای امام(ره) یقه می درانند، جوش میزنند که یاران اصیل انقلاب و امام(ره) گوشه گیر نشوند و بهشان ظلمی نرود، از قوانین کشور دم میزنند اما حاضر نیستند دستورات امام انقلاب را بازگو کرده و سرلوحه عمل قرار دهند.

تذکر به خواص و تنبه آنان به اینکه مردم ولایت را میخواهند و معیار صحت راه و منش بزرگان ، تطبیق آن با سیره امام انقلاب است ، میتواند در تسریع تصحیح برخی لغزشهای ایشان کمک شایان توجهی باشد.